دوستان شاید بگین من مادر بدیم
و دیگه از دست پسرم خسته شدم حس میکنم ازش متنفرم از بس اذیت می‌کنه
اصلا اصلا حرف گوش نمی‌ده و اصلا من براش اهمیتی ندارم

الان مجبورم بخاطر بنایی چند روز خونه مادر شوهرم بمونه اینجا هم که هستم دیگه بدتر اصلا حرف گوش نمی‌ده...
انگار منو نمی‌بینه
دوست دارم از دستش فرار کنم. اصلا ولش کن برم بود و نبود منم که براش فرقی نداره

اول رو خودت کار کن اشتباهاتتو جبران کن هنوز وقت داری اون که گناهی نداره ما اونهارو به دنیا میاریم تربیت میکنیم بزرگ میکنیم و... ما اشتباه میکنیم. بذار مهد یا کلاسهای مناسب سنش و حتما مشاوره بگیر. از اصطلاحات بچه بد و اذیتکارو... اصلا استفاده نکن

فعلا سعی کن ی مدت کمتر بهش گیر و امرونهی کنی ..خیلی سخته ولی چاره نیست از بعضی رفتاراشم بی توجه باش...بنظرم باید اول رو راون خودمون کارکنیم بعد بچه

عزیزم شلوغ بودن بچه ها ممکنه کم و زیاد باشه و دست ما نیس اما لجباز بودن و حرف گوش کردن یا نکردنشون خیلی به رفتار ما بستگی داره! ببین از اول کجا زیادی سخت گرفتی؟ داد زدی؟ عصبی شدی؟ ک الان اینطور شده بچه ها با صحبت خیلی آروم میشن
دخترم اگر رفتار بدی کنه چندین بار باهاش صحبت میکنم شاید بار اول گوش نده اما حتما دو سه بار دیگه گوش میده اما کافیه یبار داد بزنم یا با عصبانیت بگم دیگه لج میکنه

وای که حرف دل منو زدی منم همین حس دارم الان میخواستم بگم

بزارش مهد روزی چهار پنج ساعت میره توام برو باشگاه روحیت عوض میشه ب کاراتم میرسه بچه همش تو خونه باشه مادر دیوانه میشه

از در دوستی وارد شو بهش محبت کن بغلش کن کار بد میکنه براش دلیل کار بدش توضیح بده .ازش تعریف کن بگو تو پسر خوبی هستی حرف گوش کنی .شاید لجباریش کمتر شد امتحان کن ‌

اون بشدددددت لجباز شده
دعواش کردی بهش گفتی تو پسر بدی پیش بقیه گفتی اذیت میکنه یا اینکه همش بهش برچسب اذیت کار دادین
مطمئنا یکی ازینا بوده

می‌دونی مشکل نه تویی نه پسرت مشکل جایی که هستی
خیلی تحت فشاری خونه مادر شوهر
بچه اونجا لجباز میشه
اونا می‌خوان تو روش تربیت دخالت کنم از پیشوند بر نمایی لحن میگیره همه را از چشم پسرت میبینی
درسته؟

مگه میشه آخه
چطور قبلا ها ما تا یه تشر بهمون میزدن آروم می‌گرفتیم
حالا بچه های الان انکار نه انگار

خسته شدم اینقدر دعواش کردم
شوهرمم همش میگه تو بداخلاقی
هی به بچه ام میگه من از مامانت خوش اخلاق ترم
خب من از صبح تا شب با این سرو کله
میزنم بخدا اعصابی برام نمونده
دلم میخواست یه بچه دیگه بیارم ولی از بس این اذیتم می‌کنه دیگه بچه نمیخام