خانوما یه مشورتی دارم باهاتون خواهشانخندیدبهم توروخدادلداریم بدید اروم بشم نمیدونم من چم میشه هرمهمونی مراسمی چیزی میریم بعدش ک میام خونمون همش عذاب وژدان دارم‌چرااینکارونکردم چرااون کارونکردم تاخودصبح همش فکرمیکنم رفته بودم تالار ختم بچهابازی میکردن وهی میرفتن بیرون من دخترمونمیزاشتم بره اخرش که دیگه تالارخلوت ترشد دخترم‌انقدرذوق میکردبازی میکردکه چی عذاب وژدان دارم چرااولش نزاشتم بازی کنه مثل خوره افتاده توحونم چرابچموازبین بچهای اونجا محروم میکردم اینم بگم‌بچهابیرون سالن میرفتن هی بایدمیدوایدم دنبالش یامثلا گونه اش خوردب میز بچن غش کردازگریه همش عذاب وژدان دارم دست خودمم نیست این اخلاقم انقدرفکرمیکنم همش گریه میکنم چرافلان کارونکردم

منم استرس دارم مخصوصا تو تالار ها که شلوغه
حق داشتی

الان زمونه این نیست بچه رو ول کنی به نظرم کار درستی کردید...

این که بعدش بهش فکر میکنی انقدر خودتو اذیت میکنی بهش میگن نشخوار فکری لعنتی منم دارم یه مسئله کوچیک رو انقدر تو ذهنم بزرگ میکنم تا دیونه بشم ازش روانشناس رفتم خیلی برام مثال زیاد الان چیزی که میدونم بهمم میریزه سعی میکنم توی ذهنم یه فکر دیگه بیارم خیلی سخته ولی تمرین کن بهتر میشی

گلم منم الان به هوا این این که ویروس زیاد شده دخترم و دیگ خانه بازی نمی‌برم در صورتی ک بقیه میبرن من ب صلاح دخترم میبینم ک میرم و مریض نشه این فکر ما خود آگاه میاد سراغ آدم

دیگه وقتی نزاشتی بره بهش فکر نکن اعصابت بهم میریزه خودتو قانع کن بگو شاید یه بچه مریض باشه ویروس داشته باشه ناقل باشه اگه بزازم بچم بره بازی کنه خدای نکرده مریض میشه هم خودش اذیت میشه هم پدر و مادرش یا میخوره زمین یه جور میشه

ولی بنظرم بزار بره بازی کنه من میزارم گاهی میبرم خونه دخترعموم دخترش ۵سالشه با بچم بازی کنه بازی کردن یاد میگیره اجتماعی میشه جایی بریم ارتباطش با دیگران خوبه با بچهای دیگه میتونه ارتباط برقرار کنه بازی کنه

عذاب وجدان نداشته باش نشخوار ذهنیه

عزیزم منم وقتی سختم باشه نمی‌ذارم بچه بره بازی یه جاهایی...اعصاب من آروم باشه حال بچه هم خوبه....بعدشم داری وسواس فکری میگیری ..مثل منی...من رو خودم کار کردم..بهتر شدم...

عزیزم این حس رو منم خیلی وقتا دارم وواقعا روان آدم رو نابود میکنه این حس هارو از خودت دور کن
ما از وقتی مادر شدیم اعتماد بنفسمون کمتر شده و شدیدا دل نازک شدیم
حالا زمان میبره که مثل قبل بشیم✌️

من بچم میزاره بازی کنه تو مهمونی جنگل پیاده روی ولی خودم همرامش میرم . مثلا امروز با مادرشوهرم و خواهر شوهرم رفته بودیم پیاده روی کنار شالیزار. ۲تا بچه اونجا بودن پسرم فیکس ۲ساعت باهاشون بازی کرد منم یسره سرپا کنارش بودم چون کنارش رودخونه بود نمبتونستم تنهاش بزارم . ولی خواهرشوهرم مادرشوهرم کنار همسایه ها نشسته بودن کلی میگفتن و میخندیدن. بخاطر خوشی ونشستن خودت از تفریح بچت نزن. البته من اینجوری ام همه فرق دارن باهم

طبیعیه
منم دارم
نه تقصیره نه مشکلی
ما حس مادرمونم گاهی ایجاب میکنه اینجور عمل کنیم
هم حس استرش از اتفاق واسه بچه داریم هم میخوایم ازاد باشه
خب این عواطف متناقضی که داریم باعث عذاب وجدان میشه گاهی.
نترس میگذره یه دوره اینجوریه بعد اوکی میشه.
واسه همین میگن بچه با پدر بیشتر بازی کنه بهتره چون پدرها جسورتر هستن

خب اشتباه و دیگ تکرار نکن بزار بهش هر جایی ک هس خوشبگذره

کار خوبو شما انجام میدی.منم نمیزارم تو مراسم بچه ام بره ب بقیع بچه ها
چون صاحب مراسم از صدای بچه اعصابش بهم میریزه