۱۳ پاسخ

پسر من برعکس
پیش بقیه نه میخنده نه میره بغلشون، اما تو خونه و پیش خودم خوش اخلاقه خیلی🤦‍♀️

دخملی از الان. یاد داره چجوری از مردا سواری بگیره 😂😂😂نزار بره بغل غریبه اصلا چون خط قرمز شکسته میشه و ب همه اعتماد میکنه

سلام عزیزم لطفادرخواستموقبول کن مامان انیساهستم اکانت قبلم مسدودشد

اخه چه بانمک خوبه که
عوضش من دخترم اینقدر به هودمون وایسته هست هیچکش جرئت نمیکنه بهش نزدیک بشه😂

دختر من اصلا بغل کسی نمیره غیر از آشناها حتی لبخند هم نمیزنه به غریبه ها، از نظر من بیشعوری اونه که بیان بچه رو بغل کنن ببوسن تو این دوره ایی ک همه جور ویروسی همه جا هست بچها حساسن

وای نذار خدای نکرده مریض بشه بچه آب میشه خیلی سخته 😔

به نظر من نذار غریبه ها بهش دست بزنن
اول از همه که نباید به غریبه عادت کنه باید بدونه فرق آشنا با نا اشنارو
دوم واسه مریضی ها
من با این که دو قلوئن خیلی جلب توجه میکنن اما اصلا اجازه نمیدم کسی حتی دست به صورتشون بزنه

حالادستش بگیرن یابوس کنن دستش طوری نیس ولی صورتشوبوس نکنن وزودبادستمال مرطوب پاک کن

آنیسا هم بغل همه بزارم میره اما بیشتر میزارم تو کالسکه تو بیرون که نخاد بره

دختر منم اینجوری بود و من از موضوع واقعا ناراحت بودم چون بدم میومد الان خداروشکر وصل ب خودم

من هیچ وقت حساس نبودم راجع به این مساله اتفاقا خیلی لذت میبرم از اینکه پسرم بغل همه میره. ولی بوس رو واقعا دوس‌ ندارم هر کسی انجام بده فقط نزدیکان.درسته مردم دوس ندارن ولی دیگه اینقدر درک‌رو‌باید داشته باشن که بچه مردم رو‌نبوسن

دخترت ماشالله زرنگه از همین الان داره واسه خودش خوراکی میگیره😅

دختر منم همینطور ولی بسپارش بخدا هیچی نمیشه

سوال های مرتبط

مامان 🩵امیر مهدی🩵 مامان 🩵امیر مهدی🩵 ۱۱ ماهگی
شب خواب دیدم
مامانم حامله س😍🥰
اونم قراره بازم دختر باشه یجورایی قبل زایمانش هم دخترشو با پسرم میدیدم ک دارن بازی میکنن🥺
خودشم تو خونه ای میدیدم ک قبلا اونجا بودیم خانه های سازمانی بود
اونجا میدیدم هم بزرگم بچه دارم هم خودمم بچه م یجوری بود
مامانم داشت برا شام بچه ها قیمه میزاشت
مامانم خیلی جوان بود خواب خوبی بود قرار بود پسرمو مادرشوهرم نگهداره
منم دیدم یهو تو مشهدم دارم میرم مسجد دعا میکنم
کتاب دعا اینا خریدم تا برم پیش مادرم همراه بمونم 🥺🥰😍
ولی اومدم خونه وسیله بردارم دیدم رفتن 🥺هیشکی نیس حتی وسیله های پسرم نیس شیزشو نبردن ،شیشه شیرش زمین بود خیلی ناراحت بودم ک بچم گرسنه مونده بدو بدو رفتم شیر درس کنم ببرم پسرم
دیدم خونه سوت و کور اصلا دلم گرف تو خونه🥺🥺🥺
پ.ن : ت راه برگشت ب خونه عناز و شاهیز هم بودن 😐😐😐
گفتم تو اینجا چیکار میکنی گفت خو من مشهدیم🤣🤣🤣🤣
کلیدای خونه دست شاهیز بود یهو دیدم اومد خونه با چاقو
یهو پریدم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۱ سالگی