۱۶ پاسخ

بگو میترسم ی اتفاقی میوفته شوهرمم‌نیست ی زن تنها خوب توبمون شهرستان دوهفته شوهرت نیست بعده اون از ماموریت اومدد بیاد دنبالتون

والا من بودم مسولیت قبول نمیکردم

مگه نمیگید شاغلید خوب بگو ببرمش منکه سرکارم تو خونه تنها میمونه بچه گناه داره
اینجوری هم مسئولیت قبول نکردین همم اونا ناراحت نمیشن

نه خواهربی رو دروایسی بگو مسولیت قبول نمیکنم خدانکرده یه چیزی یه عمرشرمنده میشی

ن بابا اصلا مسئولیت قبول نکن

بگو من شاغلم خونه نیستم مواظبش باشم اینم بچه است گناه داره توخونه تنها بمونه

خب شاغلی عزیزم چ بهتر بگو میرم سرکار چطوری تنها بزارمش خونه

نه خواهر هیچ وقت مسیولیت بچه ی کسی قبول نکن.به خواهرت بگو هر وقت دوست داشتید با هم بیاین قدمتون بر چشم.

راحت بگو بیاید باهم بریم

الان بیمارستان براش دعا کنین چشمش خب بشه

تصویر

اصلامسئولیت قبول نکن بچهای الان ماشاالله خیلی شیطونن یه چیزی میشه بیاجواب پس بده بعدشم تواین گرونی ۲۰روزخرج یه بچه ۱۲ساله فکرش بایدکنی

نبر خاهر مسئولیت قبول نکن دیشب بچه خاهرم از رو نرده های خونه ما افتاده دلم کباب شد براش

بگو نمیتونم بین بچه ها فرق بزارم اینیکی ناراحت میشه
اگه ببرم مریض یا چیزی بشه من اصلا نمیدونم چیکار کنم
اگه خودتم میای باهم بریم

رودربایستی نداره بگو نه نمیشه

بگو شوهرم نیس یه وقت مشکلی پیش بیاد برا من دست تنها سخته بزار یبار ک شوهرمم بود میبرمش

خب به خواهرت بگو ابجی جون انشالله یبار با خودت میاد و هر چقد دلتون خواست میموند. میترسم ببرم خدایی نکرده اتفاقی بیفته من شرمنده شما بشم‌. یا اینکه اگه الان موقعیتش هست خودتم پاشو با بچه ات بیا

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه