سوال های مرتبط

مامان عشق مامان مامان عشق مامان ۴ سالگی
پسرمونمیتونم نگه دارم ازصبح ک پامیشه همش پایینه یک ثانیه یه جابندنمیشه اونقد ازپله ها میره میاد استخوناش دراومده توی دوهفته هی میره میاد کارش اینه نه غذامیخوره به خاطر اونجا نه رشویی میره ادرارشونگه میداره شکمش دشویی بزرگشونگه میداره . میره اونجا کولرشون خیلی خیلی بزرگه باز میکنن میره جلوکولر امروز میبینم میگه گدشتم درد میکنه فردا پس فردا دندوناش عفونت میکنه منم چن روز قبل قسم خوردم گفتم به پدرش هم بیاد سردرد بده بهم تاشب نزاره بخوابم پرتش میکنم این اتاق دیگه خیلی خواستم مواظبش باشم ولی اصن گوش نمیده الان دوساعته مطگه گوشام درد میکنه من ک کاری ندارم وقتی اونجا نمیرف غذاشوبه موقع میخورد استراحت میکرد بازی میکرد بدنش هم خوب بود ولی ازهمه چی محروم شده میگم بیا غدابخور میگه گ وه میخوری تو . صداش میکنم فوش میده بهم ‌. توی این چن هفته استخوناش دراومده ازلاغری میدونم بچه هس ولی من خیلی تلاش کردم تاامسال براهردردش فکرخیال خودموداغون میکردم دا نمیتونم جلوشوبگیرم دیگه ولش کردم هرجوری پیش میره بره شاید بگین چه مادری ولی واقعا خسته نشدم