حالم از خودمو بچه داری کردنمو و مادر بودنم بهم میخوره …
میخوام داد نزنم ، میخوام عصبی نشم میخوام روش دست بلند نکنم ولی واقعا بهم فشار میاد و کم میارم
از صبح ک تو تخت بیدار میشه انقدررررر خودش رو به درو دیوار تخت میزنه و گریه میکنه ک نون پنیر بیار

نیم ساعت بعدش دوباره جییییغ بستنی بیار
هرچی میخواد و نمیخواد با جیغ و گریه همراهه
هیچ چیزی فراموشش نیمشه و کوچیک ترین خواسته هاش با ناله و گریه اس

هر یک ساعت اژ زمانی ک بیدار میشه تا بخوابه سر ی چیزی شروع میکنه به گریه کردن و جیغ کشیدن و پرت کردن وسایل

روحم خسته شده
مغزم خسته شده
جسمم دیگه نمیکشه

ای کاش همه چیز یه دکمه آف داشت و میشد برای چند ساعت خاموشش کرد

نمیخوام ناشکری کنم ولی حالم خیلی بده

از صبح تا بوق سگ دوتایی باهم تنهاییم
بیرون رفتن و خونه کسی رفتن هم باهاش فایده نداره انقدر چالش درست میکنه و اونجاهم قشرق ب پا میکنه ک به غلط کردن میوفتم
با مامانم حرف میزنم میتوپه بهم ک ناشکری میکنی. بچه همینه …
با شوهرمم ک حرف میزنم برای خودش ی پا 🐮🐄
انگار ن انگار

سوای اینکه آرومت کنن ، میشن نمک روی زخم
ن کسی درک میکنه نه سعی میکنه آرومت کنه نه کمکت کنه …
همه به فکر خودشونن 😞
بعضی وقتا حس میکنم من خودخواهم
من توقعیم
نمیدونم

ولی اینو میدونم ی روزا مثل امروز واقعا با خودم میرسم ته خط و از همه چیز خسته میشم😞
کی تموم میشه این روزا😞

بیاین بگید ببینیم شما چیکار میکنید با بچه هاتون ک اینجوری نیستن یا چیکار میکنید حداقل خودتون آروم بشید و بتونید خودتون و شرایط رو کنترل کنید
من امروز سر هر چالش خودم پا به پاش جیغ کشیدم تا آروم شد😞

۱۶ پاسخ

مامانای خوشگل و خسته همتون حق دارین منم مثل شمام گاهی وقتها مثل امروز با پسرم دعوام میشه و لنقدر جیغ میزنه و گریه میکنه آخر دادمو در میاره و گریه‌ ش شدیدتر میشه و من قلبم درد میگیره از بس حرص میخورم. ما همه‌مون خسته ایم و کم آوردیم نه ما گناهی داریم نه بچه هامون ولی فرایند بچه بزرگ کردن واقعا طولانی و سخته. و ما شدیم مادرانی افسره بخاطر کارهای تکراری هر روزه

خیلی‌هامون تو همین وضعیت هستیم حالا بچه من یه آلرژی هم بهش اضافه میشه ک مجبورم خونه کسی نرم میبرمش خیابون و پارک هم یکسره حواسم باش کسی بهش خوراکی نده و یه روزایی انقد گشنم میشه و نمیتونم جیزی بخورم که یوقت نبینه و دلش نخواد
ولی با همه اینا بچم فقط منو داره
منم عصبی میشم یسری شرایط هم پیش میاد ک بعضی روزا نفس کشیدن هم واسم سخته...
ولی این روزای سخت تموم میشه گلم بچه ها بزرگ میشن نیازشون خودشون برطرف میکنن
به روزایی فکر کن ک باید یه نهار خوشمزه درست کنی بعدم بری دنبالش مدرسه بیاریش خونه و...

بیرون ببری خیلی بهتره بنظرم
خودتم اروم میشی
شوهر که هیچی.......
به فکر سلامتی خودت باش
اون طفلکو هم صمیمانه عاااشقانه دوسش داشته باش،قطعا اروم تر میشه انشاالله

یک روز که از خواب بیدار شد نرو دنبالش سفره پهن کن بگو بیا پیش مامان تا خودش بیاد گریه کرد حالت قایم موشکی بگیر بگو کو دختر منو کجاست حسنا کجا رفته برو سراغش
و بهش بگو نه جیغ بده مامان اصلا زیاد واکنش نسبت به جیغ هاش نشون ندید
چون یاد گرفته باید جیغ بزنه تا به هدفش برسه
ببرش خانه بازی تا اونجا بازی کنه
یا وقتی بی‌قراری می‌کنه ببرش حمام آب بازی کنه

سلام پسر منم شیطونه همه چیز پرت میکنه خودش رو هم میزنه جایی میرم آبرو ریزی میکنه چون خودش رو میزنه یا بار یکی بهم گفت تو کتکش زدی یاد گرفته خودشو بزنه کاری که من نکردم. باور کن یه وقتا فکر میکنم الان دیوونه میشم البته من شاغلم یه نصف روز نمی‌بینمش. با یه مشاور کودک صحبت کن. شاید بی محلی خوب باشه نسبت به جیغ زدنش بی تفاوت باش گرچه سخته‌. در آخر خدا کمکت کنه بفکر خودتم باش اگه میشه بفرستش مهد نصف روز آرامش داشته باشی

از صبح ازبس حرص خوردم تا الان ک ساعت حدود 5 دخترم ن صبحانه خورده ن ناهار .از حرص جوش کمرم گرفته افتادم

من خودم یه مدت عصبی و پرخاشگر بودم با پسرم اونم همینجوری بود نمیخام ناراحتت کنم یا بقول خودت نمک روی زخمت بپاشم ولی اگه خودتو آروم کنی اون کم کم آروم میشه من حتی داروهای گیاهی که آرامبخش هستن خوردم و خیلی چیزای دیگه الانم کلا تحت نظر دکتر طب سنتی شدم از وقتی خودم آرومم بچه هامم آروم ترن میگه فرزندان آیینه والدین هستن هرچی که ما هستیم و رفتار میکنیم اونام انجام میدن ببخشید قصد ناراحت کردنتم ندارم

اگه محلش ندم بدتر میکنه پس این راهش نیست
من صبح که بیدار میشه سریع میره تو فاز گریه و خشم، من سریع به روش میخندم سلام میدم کلی قربون صدقش میرم کمی قلقلیش میکنم تا حسابی بخنده بعد میگم وای من گشنمه تو هم گشنته؟ تخم مرغ میخوای یا نون پنیر،؟ عه بریم تو حیاط بخوریم پیش فلان اسباب بازیت؟

یعنی همش دارم ذهنش رو میبرم جای دیگه و البته خیلی میبوسمش و بغلش میکنم میگم خوب خوابیدی؟ وای ی بغل بده من خیلی دلم برات تنگ شده، دوست دارم عاشقتم

من از این روش جواب گرفتم

واااای خدا منم همینم روزی صد بار میگم دیگ داد نمیزنم سرش ولی مگ میزاره ب جنون میرسونه منو

من از بس پسرمو بغل کردم الان آرتروز گرفتم و چسبندگی عصب دست هیچکسم نیست بهم کمک کنه یا نیم ساعت بچه رو نگه داره الان شوهرم گفت بچه رو ببر مهد بزاریه ۳و۴ساعتی تنها باش تو خونع

عزیزم توصیه اکید میکنم‌ وقتی که به اینجا میرسی حتما مشاوره بگیر. هرکیم بگه همه بچه ها همینن واسه شما فایده ای نداره. مشاوره راه حلهایی به شما میده که در اینجور مواقع باید چیکار کنی. خود این سردرگمی بدتره

از ته قلبم درکت میکنم
درسته ما مادریم آدم آهنی که نیستیم مام حق داریم خسته بشیم 🥺
به خدا من از صبح تا شب با دخترم تو خونه تنهام جایی نمیرم که این بچه یه وقت مریض نشه 😭
آخرشم جاریم سرما خورده بود پاشد اومد بچم ازش گرفت هیچی دیگه بیچاره شدم از صبح تا حالا هیچی نخورده با بدبختی الان بهش دارو دادم
چهار بار زنگ زد میدونستم مریضه جواب ندادم بازم پا شد اومد
امان از این جماعت بی فکر بی شعور 😭

دختر منم دقیقا همینه حتی بدتر فاصله نق زدناش کمتر از یک ربع مدام بلندم میگه آب بیار بستنی بیار نون بیار فلان کن خانوادها شهرستانن شوهرمم شیفت‌های 12 تا 18 ساعته داره خونمون طبقه 4 بدون آسانسور دیروز روز اول پریودم بود بچه ب بغل بردمش پارک برگشتنی یسری شیر خوراکی خریدم بخدا نمیشد نون بخرم یا تخم مرغ پنیر حالا شوهرم غر غر ک بقیه هم پریود میشد انقد کار میکنن سرکار میرن تو ی تخم مرغ نخریدی در صورتی ک بخدا من اصلا نمیتونم استراحت کنم جایی هم میرم طولانی مدت گریه میکنه و تو بغلمه آخر سر یذره آروم تر میشه داد میزنم ولی کتک نه

بچه ها دو دسته ان
یا ارومن ذاتن،و خوش بحال مادراشون
یا شیطون و قشقرقی بدخواب و هزارتا کوفت دیگه،که برا منم از دسته دوم هست
۵۸ دقیقس پامه هنوزم داره گریه میکنه که عروسک پلاستیکیو بده بگیرم دهنم

بچه هم رفتار شما رو میبینه وتولید میکنه اونکه نمیدونه این کار اشتباهه باید خودتو تعقیر بری اگه هم دیدی واقعا نمیتونی بی محلی کن ولی اصلا داد نزن

الان همه بچه‌ها همینن بعضیاش محلش نمیدم بعضیاش حواسش پرت میکنم یکم میبرم بیرون تا بگذره

سوال های مرتبط

مامان نازگل جونی مامان نازگل جونی ۲ سالگی
مامانای عزیز لطفا ب داد برسید ک دیکه کم آوردم
هم از خودم ک همش دارم داد میزنم امروز تازه جیغ هم کشیدم ک بچه زهله ترک شد با گریه شدید تر اومد تو بغلم. هم از سرزنش کردن بچم خسته شدم. خلاصه دیگه ب اینجام رسیده. مثلا همین ربع ساعت پیش بهش میگم مامان شبی مهمون میخاد بیاد دوستت میخاد بیاد خونمون باهم بازی کنین بیا یه چرتی بزن ک شارژ باشی‌. آخه مهمونمون تا دیروقت میشینن و اگه ایشون چرت نزنن دهن من کاملا آسفالته‌. زده ب قشقرق و گریهههههه ک نههه میخام بازی کنم. میگم خب برو بازی کن من بخابم سرم درد میکنه. گریه و جیغ و قشقرق و اشک ک نه نخاب. گفتم خب من ک کاریت ندارم برو تا یه چرت بزنم تا هروقت خواسی بازی کن. گریه ک نه ببرم تو تاب بخابم. میگم خب مثل بچه ی اددددددم بگو جرا جیغ میکشی چرا گریه میکنی تو پدر منو درآوردی و کلی سرزنش و داد دیکه. میگم خب وقتی میگم بریم بخابیم جرا خودکشون میکنی ک بازی. وقتی میگم برو بازی گریه و اشک که برام تاب؟؟
بخدا یه بُعد از شخصیت نازگل رو دارم میبینم ک فقط شاخ رو سرم سبز نشده چون اصلا بچه ی اینجوری نبود. میدونم اقتضای سنش هستا ولی من واقعا بی اعصابم‌‌. یه راهی جلو پام بزارید قرصی دارویی دکتری چیزی توشیراز بهم معرفی کنید خانومای شیرازی ممنون میشم. بقیه مامانا هم اگر قرصی یا راه کاری دارن ممنون میشم نجاتم بدن چون واقعا عذاب وجدان خفم میکنه بعده هر داد زدن