دوستان من زایمانم طبیعی بود بخاطر ی سری شرایط سز اورژانسی شدم
بخاطر گروه خونی منفی هم روگام میزنم گروه خونی خودم a_
همسرم o+
بعد تو بیمارستان از بچه ازمایش گرفتن گفتن بچه a+
گفتم چرا اینجوری شده؟ گفتن a رو از من گرفته + از شوهرم
مرخص که شدم اومدم خونه همین بحث امپول روگام افتاد داشتم توضیح میدادم اول گروه خونی ها روگفتم بعد تا گروه خونی بچه رو گفتم مادر شوهرم مثل جن زده ها پرید سمت شوهرم تو صورتش اخم کرده بود هی اسمشو صدا میکرد و تند تند میپرسید چرااااااا؟چراااااا؟
بعد مامانم عصبانی شد گفت بچهمال یکی دیگس حتما که اینجوری میکنی
بیا برو خونت ۹ ماه ی آب داغ ندادی دست عروست الان تهمت هم میزنی
بعد دست پیش گرفته بود میگفت تو منو از خونه پسرم بیرون میکنی رفت خونش(طبقه پایین)بعد نیم ساعت اومد الکی حرفاشو درست کرده بود اومده بود میگفت من از امیر پرسیده بودم فکر کرده بودم تو o_ هستی
شما باشید باور میکنید حرفشو؟؟؟

۵ پاسخ

ن من باشم راش نمیدم اصلا

دیگ محل سگ نده بهش. احمق روانی. شوهرت چیزی نگفت

مامانت خوب جوابشو داده
همین ک‌ریده ب خودش بسه

چطور دوباره بعد گوه خوریش راهش دادی؟

خاک تو سرش

سوال های مرتبط

مامان ملورین🎀 مامان ملورین🎀 ۳ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین ۴ بیمارستان نیکان :
توی ریکاوری بودم حالم خوب بود داشتم میخندیدم به پرستارا و خداروشکر میکردم فکر نمیکردم انقدر راحت باشه استریم صفر شد یهو گفتم تموم شد دیگه اتاق عمل .
بعدش صدای گریه ی یکی از نوزادا اومد اونچا لودن توی این شیشه ها .
بعدش من به پرستاره گفتم این صدای بچه ی منه ؟گفت اسمت چیه برم چک کنم از روی دست بمدش بعد گفت اره بچه توعه داشت گریه میکرد ...گفتم بیارش شیر بهش بدم گشنشه حتما بعد اوردتش تاانداخت رو سینم گرفت یکم میک زد دیگه ول کرد پرستاره هم گذاشت روی سینم و رفت بچمم ارومه اروم خواب بود مم همش باهاش حرف میزدم با دستام سفت گرفته بودمش ...قلبم رفت برااش ...
بعدش به من گفت اتاق چی میخوای وی ای پی خصوصی یا دو تخته گفتم خصوصی گفت خالی نداریم گفتم وی ای پی گفت اونم گفتن خالی نیست فقط یدونه اتاق دو نفره هست ...
دیگه چاره نداشنم گفتم باشه گفت ولی میسپرم خالی شد جابجا بشی ...
منو اوردن بیرون با بچم روی سینم همونجوری به باباش هم نشون ندتده بودن فقط اونجا ی لرزی افتاد تو تنم که فکر کنم بخاطر خونی بود که از دست داده بودم ...میلرزیدم بعدش ی پرستاره اومد گفت ببینم پانسمانتو که خونریزی نکنی زد بالا لباسمو یکم فشار داد شیکممو که بیوفتم خونریزی تخلیه شه رحمم ...فقط اونجا درد داشت یکم ولی من به دکترم گفته بودم که خالی کنه شکممو بعدش اینجوری فشار ندن انجامم داده بود ولی اینجوری کردن دیگه ...
مامان محمد مصطفی🐣🐥 مامان محمد مصطفی🐣🐥 روزهای ابتدایی تولد
بالاخره ماهم بعد ۵ زوز با رضایت شخصی مرخص شدیم اومدیم خونه
یعنی نگم چه روزای سختی بود امیدوارم هیچکس تجریه نکنه
حالا جریان زایمان براتون میگم
ولی بچم که دنیا اومد فردای روزی که قرار بود مرخص بشیم دکتر گفت زردی داره باید بستری بشه زدریش ۹ بود
من دیدم خیلیا با زردی ۱۸ اومدن گفتم ۹ چرا بستری کنید خب دستگاه بگیرم ببرم خونه گفت نه
چون گروه خونی مادر O و گروه خونی بچه A و این تفاوت باعث میشه بچه زردی بدی بگیره و‌زردی خیلی زود بالا بره برا همین باید تحت نظر باشه
و اجازه مرخصی ندادن یعنی انقدر این چند روز بخیه سزارینم زیر لباس بود و نرسیدم بهش نابود شدم انقدر درد دارم خدا میدونه
تخت هم نداشت برا همین خیلی به بخیم فشار اومد و الان درد دارم
زردیش از ۹ اومد ۷ ولی دیگه گفتم‌نمیتونم بمونم بچه هم اصلا داخل دستگاه نمی‌رفت دیگه بازداشت شخصی اومدیم خونه الان حس میکنم صورتش زده دستگاه گرفتم
خیلی دعام کنید انقدر این مدت اذیت شدم دلم آرامش و حال خوب میخواد
بیشترم استرس بچه دارم دکترا خیلی ترسوندن منو