۱۵ پاسخ

انشاالله زود خوب شی عزیزم برات ۳ تا صلوات میفرستم

عزیزم حتما دعا میگنم برات
یکی ازردستای منم عین شمابود خداروشکر زود خوب شد فقط اینکه نمیتونست به بچش برسه همش گریه میکرد خیلی سخت بود انشالله که شما زود سرپا بشی دوستم فکرکنم یک هفته این سوند خون بهش وصل بود

ان شاءالله هرچه زودترخوب بشی بانی نی بیای خونه خدادلتوشادکنه

ای وایی ان شالله زود خوب شی

ان شاء الله زود خوب شی عزیزم برات حمد میخونم

عزیزم الهی زود خوب بشی و برگردی خونه ، خیلی حتما درد کشیدی حسابی استراحت کن

ان شاالله بسلامتی برگردی خونه عزیزم

امیدوارم به حق پنج تن زودخوب بشی از چسبندگی خیلی میترسم

ایشالله به زودی مرخص شین بدون درد 🥺

سلام انشاالله که زودتر بهتر بشی ومرخص بشی عزیزم کدوم بیمارستان رفتی ؟

انشاالله عزیزم خدا بهت سلامتی بده به حق این عیده بزرگ🤲

وااای خداکمکت کنه... زایمان چندمی؟ بمنم گفتن چون سزارین سومی بایدبری بیمارستان تخصصی که اگه چسبندگی داشتی بردارنش

زایمان دومت بود؟

عزیزممم وای چه بد انشالله زودتر خوب شی برات دعا میکنم بخیر بگذرونی

اره چسبندگی مشکلی نداشت خون ریزیم قطع نمیشد نمیتونستن جلوی خون ریزیو بگیرن

سوال های مرتبط

مامان کیان و کمند مامان کیان و کمند روزهای ابتدایی تولد
سلام به همه مرسی برای دعاهاتون شکر خدا بهترم گفتم بیام جریان رو تعریف کنم برای تجربه 🙏
من ۳۷ هفته و ۴ روز با لک قوه ای رفتم بیمارستان و ان اس تی گفت حرکت و ظربان قلب پایینه بستری شدم ساعت ۱ ظهر رفتم اتاق عمل متاسفانه تا ۴ بعد از ظهر اتاق عمل بودم جفتم به شدت به رحم چسبیده بوده و خونش بند نمیومده دوتا لوله گذاشته بودن توی شکمم از پهلو که خون هارو خارج کنه درد شدید داشتم مدام مورفین میگرفتم اما صلا فایده نداشت همش گریه و داد بیداد میکردم
دکتر قبل رفتنش اومد ویزیت من و همچنان خون دفع میکردن دوباره رفتم اتاق عمل از اول شکافتن بخیه هارو و جای خون ریزی رو با کلی بد بختی پیدا کردن و بستن دیگه دکتر گفته بود اگر بند نیاد رحمو در میارم و اجازه گرفته بود تا ساعت ۹ شب اتاق عمل بودم و بدون در اوردن رحم تونسته بودن خون ریزی رو بند بیارن
خلاصه اصلا حالم خوب نبود اصلا نمیتونستم تکون بخورم اوله های تو پهلوم درد میکرد ۲ روز بود دفع نداشتم و باد روده به شدت توی رودهام بود و دل درد بدی داشتم دیروز دکتر یکی از لوله هارو در اورد و من تونستم راه برم و با کلی دارو و روغن کرچک دفع داشتم امروزم سوندمو باز کردم و خدارو شکر بهترم بچمم زردی داره یه بیمارستان دیگه بستریه منم تند تند شیر میدوشم و میفرستم اصلا شیشه نمیگیره با سختی با قطرهذچکون شیر میخوره دعا کنید فردا صبح مرخص شم برم دیش بچم شیرش بدم و لوله ی بعدی رو هم درارم 🙏❤️
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
قشمت هفتم : عمل دوباره!
هموگلوبین خونم به شدت کم شده بود و این عامل بی هوش شدن هربار من بود. بیمارستان شروع کرد ب درخواست خون(o-) که خیلی هم توی شرایط فعلی کشور کمه و سازمان انتقال خون فقط در شرایط حاد (!!) ارسال میکنه شد.
من هم که همش احساس میکردم شکمم داره بزرگتر میشه و یه نورای دیگه توی شکمم هست! رفتم سونو اورژانسی و مشخص شد بلههه، خون ریزی داخلی دارم(فکر میکنم هوماتوم سزارین باشه اسمش) اما تمام خون هایی که از دست میدم بیرون نمیاد و داخل بدنم جمع میشه.
سریع اماده ام‌کردن برای عمل مجدد! با بی هوشی کامل😓
منی که قبل عمل انقدر حساس بودم فقط اسپاینال و خوب دوخته بشه شکممو .. حالا دوباره قرار بود شکمم شکافته بشه و ...
فقط اینکه قراره زنده بمونم آیا؟ دخترمو میبینم؟
هیچوقت توی این نه ماه برای خودم دعایی نکردم و اینبار هم فقط بخاطر دخترم دعاکردم که خدایا برگردم.
و بیهوش شدم😔
وقتی به اونروز فکر میکنم. اشکام سرازیر میشه هیچکس جز دخترم توی اون لحظه نتونسته منو از خدا بخواد که به دنیا برگردم😢😢
دردهای من غیرقابل وصف بود بطوریکه روی تخت عمل نمیتونستم برم و فقط میگفتم بیهوشم کنید کمتر درد بکشم.