۱۰ پاسخ

من که از قبل زایمانم جایی نرفتم الانم جرات ندارم برم بیرون تا دخترم از آب و گل بیاد بیرون

من یه مسافرت رفتم نمیدونی این دختر با من چه کرد یه جیغ های بنفشی می‌کشید که همه فکر میکردن مامان اولیم و هر کس یه نصیحتی می‌کرد شانس آوردیم زود برگشتیم وگرنه شیرخشکی ام میشد شید منو فقط تو خواب میخورد تو خونه نمیموند فقط دوست داشت بریم بیرون کالسکه نبرده بودیم و همش بغل بود بخاطر اون بیرون و بیشتر دوست داشت

کالسکه نبردی با خودت؟
میزاشتی تو کالسکه

من هر سری رفتم به غلط کردن افتادم

منم اومدم ویلای ابجیم بخدا اینقد اذیت میکنه پشیمون شدم از مسافرت

بله عزیزم من خیلی می‌رم بیرون و همیشه هم همینطوریه اوضاع
از اول تا آخر روی پامه
خیلی سختمه، مخصوصا اینکه دخترم بغل هیچکس نمی‌مونه ولی خب بخاطر این شرایط هیچوقت خودمو محروم نکردم از جمع

من ی روز رفتم تفریح اولش زیر چادر بودم باهاش کشتی گرفتم وقتی شب شد اومدم خونه اصلا بیرون و ب چشم ندیدم 😁😄

چون از اول نبردیش البته بچه با بچه فرق داره ولی بستگی داره ک به چه جور جوی عادت کرده باشه بچه من از ۸روزگی ک مرخص شد تا الان ک چهار ماهشهر دم به دقیقه بیرونه عادت کرده عیدی ک ۵۰ روزه بود بردمش مسافرت 😁

بچه من که کلا خواب بود رفتم

دختر من مثل خودمه
عاشق خونست

سوال های مرتبط