۳ پاسخ

دخترخاله شوهر سر بچه اولش اینجوری شده بود ، میگفت آخرش اصلا انگار مغزم از کار افتاد هرچی میگفتن زور بزن من گنگ بودم ، میگه اصلا یادم نیست چطوری خود ماماها به سختی بچه رو در آوردن ، بچه حسابی کبود بود و اول نفس نمیکشید ولی شکرخدا برگشت ، الان ۴ سالشه سالمه .
بچه دوم منم با اینکه سزارین بود بخاطر تاکی کاردی ایست تنفسی کرده بود ، اولش یادمه اصلا صدای گریه ش نیومد و کلی زدنش و بهش تنفس دادن ولی شکرخدا الان زنده س . دخترخاله شوهرم داستان بچه خودش رو تازه برام تعریف کرد که بدونم چنین بچه هایی مغزی آسیب نمیبینن

اگر طبیعی باشه زود میبرن سزارین

چرا از این فکرا میکنی عزیز من؟ همیشه مثبت فکر کن بذار برات مثبت پیش بیاد هر اتفاقی هم بیوفته دکتر هست ماما هست پرستار هست نگرانی به دلت راه نده

سوال های مرتبط