«فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ»
این تاپیک یه یادآوریه که امروز خداروشکر کنی بخاطر همه چیزهایی که شاید از نظرت کوچیک و عادی باشه اماااااا یه لطف از طرف خداست❤️😍
.
.
.
.
چند دقیقه بعد از این عکس
دخترم بلند شد بازی و بپر بپر کردن
داشت با همین پشتی ک تو عکسه بازی میکرد و میپرید که یهو پشتی افتاد و ما همون لحظه مردیم و زنده شدیم😭فقط لطف خدا بود که جایی از صورتش یا دهنش و دندوناش نخورد به اون قسمت سنگی😭
محکم خورده زمین و لبش ترکید و خون اومد
بچم کلی گریه کرددد
یعنی زهرمارمون شدددددددد
اگه اتفاقی می افتاد تا اخر عمر پشیمونی برامون میموند
انقد یهو استرسی شدیماااا دستم داشت میلرزید تا چند دقیقه😭
خواستم بگممممم حادثه هرلحظه ممکنه برامون پیش بیاد ولی خدای مهربونم همیشه حواسش بهمون هست و ما حالا حالاها متوجه نمیشیم
خدایا شکرت که مراقبمون هستی
خدایا شکرت که مراقب همه هستی❤️❤️

تصویر
۳ پاسخ

وای خدارو شکر
واسه منم دیروز چرخ خیاطی ام جرقه زد بد اگر بچه هام اونحا بودن برقشون میگرفت

خیلی خیرش گذشته
حتما صدقه بزار کنار

وای بخدامن پشتیاموعید خریدم۳جفت بزورطرح فرشام پیداکردم پسرم میرف روش میپرید کلابرداشتم خونم عین مسجدشده

سوال های مرتبط

مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۲ سالگی
سلام مامانای گل. خدا قوت. می دونم نق زدن اذیتتون می کنه ها، ولی واقعا کلافه شدم. پسرم تا خرداد ماه خیلی بهتر بود. حداقل نیم ساعت چهل دقیقه خودش بازی می کرد. از بعد سی ماهگی جونمو به لبم رسونده. روزی سه ساعت چهارساعتم باهاش بازی کنم، باز ولم نمی کنه بره ده دقیقه خودش بازی کنه. یه سره ازم اویزونه. با گریه بیدار می شه. با گریه غذا می خوره. تا از اسفند که شیرشو قطع کرده بودم تازه یه مقدار میل به غذا پیدا کرده بود. از اردیبهشت دیگه نمی ذاشت من بهش غذا بدم. انقد تمیز خودش می خورد کیف می کردم. الان دست به قاشق نمی زنه یک ماه و نیمه. تا سفره بیاد گریه آقا واسه نخوردن شروع می شه. خونه مامانم اینا میام بدتر می کنه. انقد بهشون بداخلاقی می کنه لگد می زنه دلم براشون می سوزه. انقد بهش محبت می کنن. نزدیکش نمی شن که غریبی نکنه. در صورتی که وقتی با اونا بود قبلا، اسم منو نمی آورد. با مامانم بازی می کرد. با بابام بازی می کرد. الان یا به من چسبیده یا در طی روز داره برا باباش گریه می کنه. باباشم که دیر وقت میاد. کلافه م. حتی وقتی دلم گرفته نمی تونم دو دقیقه بشینم گریه کنم. حتی دستشویی. انقد دستشویی نرفتم تنبلی مثانه شدید گرفتم ببخشید اصلا ادرارمو حس نمی کنم. نمی دونم چرا بزرگتر شد بدتر شد. انقدم پرخاشگر شده. اصلا هل دادن بلد نبود. لگد زدن بلد نبود‌ الان تو پارک هل می ده. کسی بخواد زودتر سوار سرسره شه لگد می زنه. پریروز که دستشو گرفتم گفتم چون اینکارو کردی باید بریم خونه. و رفتم از پارک. کتاب دست برا زدن نیست می خونم. داستان می گم که اینکارا خوب نیست. اصلا یه چالش عجیبی شده که تمومی نداره😭😭😭😭😭