۷ پاسخ

بنظرم باعقل جور نمیاد
۱۰ روز تو بیابون بیفتی فقط پات بخورن ؟

وقتی حیونن وحشی حمله کنه تیک پاره میکنه ن اینجوری
ی جای قضیه میلنگه

بابا بسه توروقران بنده خدا مرد تموم شد خاکش کردن بعد بقیه نبش قبر میکنن ک معلوم نیس چیه و دروغه و این حرفا
تن بدبختو تو گور نلرزونیم

بابا پنج روز بود چطور ده روز ‌ بعد بیچاره کی نمیگ موقع درد بی هوش شده دوباره بیدارشده و حیوان خوردش چو دردی که شیده

عکسشو من دارم همه جاشو خوردن جز صورتش دست پا

عکسش دیدی

قضیه ش که خیلی مشکوکه
حالا راستشو نمیگن
چطور حیوونا فقط یه پاشو خوردن

من سر این قضیه اینستامو حذف کردم😑

سوال های مرتبط

مامان مامان دخملی مامان مامان دخملی ۲ سالگی
مامان مرد کوچکم👩‍👦 مامان مرد کوچکم👩‍👦 ۲ سالگی
سلام مامانا ، امشب خدا بهم رحم کرد.
امشب میشد ۶ شب که با پسرم و جاریم رفتم هیأت ،همیشه برای مهیار کارتون میزاشتم که جایی نره بشینه کنارم، اما امشب دیدم دوست داره با بچه ها بازی و بدو بدو کنه، نشسته بودم اما یه لحظه چشم ازش برنمیداشتم ، گاهی هم که دور میشد بلند میشدم از دور مراقبش بودم ، بعد منو که می‌دید دوباره میومد سمتم. مراسم که تمام شد، هنوز همه چراغا رو روشن نکرده بودن ، ازدحام خیلی زیادی بود، یه لحظه اومدم که برم پسرم بردارم تو ازدحام گمش کردم، هرچی دور و برم می‌دیدم پیداش نمی‌کردم ، به جاریم گفتم ،مهیار گم شده اونم بیچاره ترسید و میگشت، من با این وضع بچه توی شکمم بدو بدو بگرد، رفتم بیرون هیأت و توی دسته عزاداری و اون صف شلوغ نذری و تاریکی گشتم، مرده بودم ، مثل دیوونه ها شده بودم، داد میزدم پسرم گم شده تو رو خدا چراغارو روشن کنید.
بعد یهو جاریم اومد سمتم پسرم و آورد، بغلش کردم، مهیار گریه من گربه ‌...
گفت رفته بود مهد کودک هیأت ، پسرم ترسیده بود اصن تا ۲۰ دقیقه از بغلم تکون نمی‌خورد و از ترسی که خورده بود فقط گریه میکرد، نمیتونم بگم توی اون چند دقیقه چی به سرم اومد، فقط میتونم بگم قربون امام حسین برم به حرمت این شباش بچم و بهم برگردوند...
من بمیرم برای مادری که یه خار روی پای طفل معصومش میره، وای چقدر سخته اون لحظه من مرده بودم پسرم و فقط برای چند دقیقه نداشتم...
همین الآنم که می‌نویسم گریم میگیره و می‌دونم تا مدت ها این ترس باهام