۷ پاسخ

سلام عزیزم
اینکه از بغل نیاد پایین و... رو من نظرم خودم رو میگم
من خواهرم خیلی چسبیده به پسرش بود و همش بغلش میکرد و محبت هایی که فکر میکرد مادرانه است
شوهرم برعکس می‌گفت خودش باید راه بره هرچقدر که طول کشید ، غذاخودش بخوره هرچقدر هم کثیف کاری کرد و....
زیاد هم پیش اومده برا محبت بغل کردیم و... اما نه اینکه راه ببریم یا بخواهیم کارهاشو انجام بدیم
الان خداروشکر نه لازمه بغل بشه نه کارهای بهداشتی رو بری انجام بدی و...
میخواستم بگم از هر نقطه شروع کنی به استقلال از همونجا درست میشه. محبت الکی نکنیم برا همه بهتره
من فکر میکردم شوهرم خیلی آدم خشکی هستش اما دیدم که واقعا عاقلانه بود کارش

بچه من تولد یکسالگی خیلی بهتر بود دوسالگی چسبید ب من و نقققق و گررریه، بزور راضیش کردیم فوت کنه و قاچ کنه چهارتا عکس بدرد نخور،، چرا چون بیست تا مهمون داشتم،،، عرفان هم جمع رو نمیپذیره و نق میزنه

این جاست که باید گفت بچه ها متفاوتن و نباید با هم مقایسه بشن ❤️❤️

بنظرم مث بچه اون بلاگره کم هست
دختر منم عین دختر شماست😅

رایان هنوزم فوت نمیکنه🤣و منذهمچنان تولدی براش نگرفتم که کوفت همه نکنه اما امسال اگه بشه تو مهدشون میگیرم براش

دقیقا بچه منم همینه

دقیقنننن 🥲

سوال های مرتبط

مامان فسقل دلمه👶🏻🦭 مامان فسقل دلمه👶🏻🦭 ۲ سالگی
درود 🌹
اومدم تجربه ام رو به نسبت ترک شیشه شیر بگم :
من از قبل دو سالگی هرکاری ک فکرش رو بکنید کرده بودم و موفق نشدم تا هفته پیش یکی از مادرا با همین روش گرفت گفتم بزار منم امتحان کنم... روز جمعه اون هفته مغز آرش رو کامل آماده کردم ک شیشه رو بدیم ب هاپو ببره بده ب نینی اش روز شنبه صبح اولین شیر رو خورد و شیشه رو گذاشتیم و تحویل مامانم دادمش با مامانم هم هماهنگ کرده بودم ک شیشه رو نشونش نده و تا آخر هفته اوکی میشه ...
از خود آرش هم میپرسیدی شیشه کو میگف نینی هاپو 🤭
خلاصه عصرش تحویل گرفتمش و تا شب همش غذا و خوراکی های مورد علاقه اش رو میخورد میخاست بخابه دنبال شیشه می‌گشت من با صبوری بهش میگفتم یادت رفت دادیمش ب نینی هاپو ... خلاصه دو روز اول سختش بود ک قبول کنه شیشه نیست و بتونه توی لیوان بخوره ... الان بعد گذشت ۱ هفته شیر زیاد نمیخوره و هم سراغ شیشه رو نمی گیره ...
ب رسم عادت ک نصف شبا بیدار میشد دیگ اونم نمیشه یا اگ هم بشه ی تابش ک بدم لالا میکنه ...



عکس پایین هم مربوط ب نان پختن آقا آرش تو خونه مامانمه 😍👶🏻