۳ پاسخ

دقیقا پسرمن میریم بازاروحشت ناک اذیت میکنه خودشومیکوبه زمین هرچی ببینه میخوددرحدتوانم مصلا دوتکه اسباب بازی میخرم عینک میخرم چمیدونم سوارماشین شارژی میشه همه میگن وای خیلی بدعادت کردی فلان ولی به اصلا اهمیت نمیدم بذارعشق کنن بزرگ شدن حسرت هیچی نکشیده باشن

فقط اینوبدون دهنه این جماعت مخصوصازنهای بزرگ همیشه بازه،همیشه دلشون میخادبقیه مادرا رومحکوم کنن و وانمودکنن ک خودشون بچه خوب تربیت کردیم

زر زدن ولشون کن، بگو اتفاقا شوهرم هیچی واسمون کم نمیزاره شاید علتش اینه وگرنه من زیاد ب خواسته هاش اهمیت نمیدم

سوال های مرتبط

مامان هنرمند🤗🤗 مامان هنرمند🤗🤗 ۱۳ ماهگی
سلام خیلیاتون میدونید که مااومدیم شاهین شهر و تصادف کردیم ماشین تاالان سرتعمیره سه چهارروز یا بیشتر درست میشه ما ب اجبار خونه خاله های شوهرم موندیم اونم ب اصرار خودشون.امشب خواستیم شام درست کنیم پسرم سوسیس ها رو برداشت چون خیلی گرسنش بود اینم بگم خاله شوهرم خیلی تنبله از وقتی که اومدم همش خودم اشپزی میکنم الانم ساعت ۱۱بود و بچه هام گشنه بودن.بعد پسرم سوسیس ها رو برداشت خاله رفت ازش بگیره پسرم گریه کرد بعد یه ظرف کوچیکی پیشش بود پرت کرد سمت خاله ولی دومتر باهاش فاصله داشت یه دفه دیدم خاله شوهرم حمله کرد سمت پسرم که پسرم بزنه اصلا شوکه شدیم هم خودم هم شوهرم.شانس همون لحظه هم مادرشوهرم داشت باشوهرم حرف میزد صداخواهرش که شنیدقطع کرد زنگ زد خواهرش بحث کرد باهاش.خیلی ناراحت شدم دید که من و شوهرم ناراحتیم گفت من مثل بچم میدونمش حالاکه ناراحتید معذرت میخوام منم گفتم حتی بچتم باشه رفتارت خوب نبود از شام هم یذره خوردم ناراحت نشه ب شوهرم گفتم دیگه اینجانمیمونم.فردابااتوبوس میرم خونه بابام.حالااگه شماباشید چکارمیکنید میمونیدماشین درست شه یافردابرمیگردین؟