چه بهای سنگینی داشت که سوار مسافر بر های شخصی کسی نشه . امروز دم دانشگاه هیچ دختری سوار مسافرکش های شخصی نشد همه توی داغی آفتاب منتظر تاکسی بودیم

از اسنپ و تاکسی های اینترنتی هم خیری درنمیاد گلم
باید زنا و دخترا کلاس های رزمی و دفاع شخصی شرکت کنن

اره دیگه ب جایی رسیدیم ک بریم گواهینامه بگیرم خودمون رانندگی کنیم

سلام عزیزم، آره باید خیلییی مراقب خودمون باشیم....میگم شما با یه بچه ۱ ماهه دانشجویی؟!⚘️

ما نزدیک خونمون بهزیستی هست بعد یه کارمند زن داشت بنده خدا یه روز میخواسته بره خونه تا یه آشنا میبینه سوارش میکنه دیگه سلام علیک احوال پرسی میکنن همین جور گیر حرف میشن حالا طرف آشنا بود اصلا غریب هم نبود تا ماشین از جاده خارج می‌کنه ب زنه میگه اشکال ندارع یه کاری دارم انجام بدم زود بیام بنده خدا هم ب حساب آشنای میگه نه برو خلاصه این بدبخت می‌بره تو بیابون زنه همین که میبینه تو بیابون خو چیزی نیست شروع می‌کنه ب جیغ داد مرده میزنتش هرچی طلا داشته از زنه میگیره بعد زنه میگه بخدا نه شکایت میکنم نه چیزی فقط بزار برم مرده نمیزارع همون جا لختش میکنه میندازتش داخل چاه بعد چندتا سنگ بزرگ هم میندازه تو چاه یه چوپان اونجا میبینه ماشین ویساده ولی نمیدونه چخبر بعد سه روز چوپان می‌ره سر چاه تا بو میاد زنگ میزنه پلیس اینا میرن اونجا داداش خودم آتش انشان هست میره داخل چاه زنه رو کاور کرده بودن آوردن بیرون بعد مرده رو گرفتن اعتراف کرده این چهارمین زنی بوده که این بلا رو سرشون اورده

خیلی ترسناک شده
نمیدونیم ما زنها دیگه ب چه چیز ها ک نباید فکر کنیم...
دیگه حتی ی بیرون رفتن ساده هم برام وحشتناک شد..

اسنپم منکه دیگه سشوار نمیشم چون اونام پدرسگ شدم اون روزی سوار شدم مرده چرت پرت میگفت