۷ پاسخ

وای منم همین بود فاطمه دیگه ی روز عصبی شدم آخه هر روز باید دنبالش میبودم یا هی باید میرفتم یدونه می‌خریدم براش ی روز گرفتم ی کم فلفل زدم زد ب دهنش دیگه نخورد درسته ظالمانس ولی خب واقعا دیگه کشش نداشتم همش دنبالش باشم نگران ک وای گم شد دیگه نخورد هر بار میخواست نشونش میدادم می‌گفت نه پسرمم همون جا ترک دادم هر دو باهم

من همون ۹ماهگی دیدم وابستس جداش کردم اصلا هم نفهمید

بگیرش از پستونک راحت میشی من ک راحت شدم از شستن از پیدا کردن از خزیدن

گندم من گول زنکشو هی گم میکنه یه 7الی8خریدم زاپاس یکی ت ماشین یکی خونه مامانم بقیه خونع خودم وقتی گم میکنه میدمش

وای دقیقا دختر منم همش گم میکنه
دائم باید دنبال پستونک بگردم
یکی رو چند روز پیش گم کرد پیدا نشد یکیم امروز هرچی میگردم پیداش نمیکنم🥴

خوبه دخترتو پستونکشو گم میکنه پسرمن شیشه شو گم میکنه ی ساعت دنبالش میگردیم

یه زاپاس بخر

سوال های مرتبط

مامان شاهرخ مامان شاهرخ ۱ سالگی
شاهرخ و دقیقا دو هفته ای هست که از پستونک گرفتم این وسط اتفاقی که افتاد به سینه من وابسته تر شد و هی گاه و بی گاه شیر میخواست اوایل با سینه میخوابوندم و تا نیم ساعت پیشش دراز کش بودم چون میخواست مثل پستونک تو دهنش باشه اما یواش یواش کشیدم بیرون و ب گریه هاش اهمیت ندادم الان تقریبا درس شده ینی اگه از دهنش بکشی تو خواب گریه نمیکنه و میخوابه اما همچنان گاهی از ۷واب بیدار میشه و دهنش و نشون میده ینی اینکه پستونک و بده منم همون لحظه پستونک خراب و میارم میدم بهش میبینه خرابه میندازه زمین دوباره میخوابه در کل خیلی دلتنگ روزایی میشم ک پستونک می‌خورد چون حال و هوای خاصی داشت میدادی بهش آروم نیشد میرفت ی گوشه بازی می‌کرد ولی بد از پستونک یک هفته کاملا عصبی بود الان بهتر شده ینی عادت کرده انگار ب این قضیه از اون شدتش کم شده . قبلا تو ماشین میتونستم با پستونک آرومش کنم یا کنترلش کنم اما الان باید ترفند های دیگه ای ب کار ببرم خلاصه ک گرفتم ولی نمیدونم چرا خودم بیشتر از بچم دلتنگ موقع هایی هستم ک پستونک میخورد🥲