۱۰ پاسخ

دقیقا منم تو این وضعیتم

دهترمنم همینه دق میده.ولی اوناچه گناهی دارن

باید با ادا ‌بازی به زبون بگیریش

مثلا ما یه خانم دکتر خیالی داریم که‌هرشب میاد خونمون برا دخترم‌مسواک‌میزنه کلی حرف میزنیم مثلا دوستای خیالی داریم یا عروسکاش به صف می ایستن که‌نسواک بزنن

اینم خوشش میاد دیگه میزنه

با بچه ها سر کردن حوصله میخواد‌جاره ای نیست
خودتو‌ناراحت‌مریض‌کنی که نمیشه

پسر منم همین ۱۰۰ بار میگم بهش برای جیش و مسواک

جیغ وداد نکن عشقم من همه ایندمراحل رفتم الانم ک پنج سالش شده اوج لجبازی بیشتر شده خونسرد باش خودت دیگه مراقب باش سریع قایم کن بزار نفهمه نخوره الان دخترمم اسهال وویروس افتاده یعنی چی بگم دوس داره بازم بستنی بخوره

رابطه ات رو باهاش خوب کن روزی حداقل نیم ساعت باهاش بازی کن

برعکس عمل کن

من پسرم عاشق مسواک زدنه و قشنگ سرویسم میره
ولی بقیه ی کارای ک گفتین رو قشنگگگگ درک میکنم
منم انقد حرص میخورم ک نگم🫠

با آرامش بهش بگو راضیش کن

مابدنیاشون اوردیم

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۳ سالگی
خیلی خسته ام چیکار کنم از دست این بچه از ی طرف نگران و دلشوره چشمش از ی طرف بیش از حد تصور اذیتم میکنه خیلی لجبازه و شیطنت بسیار هرجا میرم ابروم میره خیلی گریه و زاری و باجیغ های بد با بچه های همسن خودش نمیسازه هروسیله ای ببینه میخواد مهمون میاد خونمون انقدر اذیت میکنه با سرو صدا طرف میگه غلط کردم اومدم از مبلا میکشه بالا اصلانم با اسباب بازیاش بازی نمیکنه قبلا باز با اونام سرگرم میشد مهمونی برم همینجوریه مهمونم بیاد همینه دیشب خونه مامانم اینا مهمون اومد اشتباهی اسمش صدا زد زن دایم داد میزد ک من فلانی نیستم رفته اتاق در بسته میگه من از زندایت خوشم نمیاد ب زور خودش ب خواب یا سر سفره سبزی میبره میندازه تو ترشی با دست غذای پامیشه راه میفته کل خونه رو دستمالی میکنه منم باید فقط حرص بخورم یعنی نگم عمق فاجعه هست عصبی شدم نمیدونم باید چیکار کنم الانم نشستم دارم گریه میکنم ک از این زندگی هیچ شانس نیاوردم
ظهر خونه مامانم اینا خواب بودیم اومد گفت مامان بده برم سر تراس با خاله بشینم اهنگ گوش بدم وقصه ببینم دیدم رفته لخت شده اب بازی میکنه از خواب بیدار شدم رفتم لباسش عوض کردم گفتم اب باز نکنی گفت باشه دیدم رفته گوشیمو از دو طبقه انداخت پایین گوشیم صفحش خورد شده پشتشم ی کم شکسته
مثلا اومدم شهرستان ی کم حال روحیم عوض شه برا عمل چشمش این بلاها سرم میاره مجبور شدم دوتا بزنم ب پشت پاش از عصبانیت
ببخشید طولانی شد ب نظرتون بچم مشکل داره ببرمش روانشناس بخدا افسرده شدم