۱۰ پاسخ

باید بزاریش تو کالسکه واسه تو کالسکه ام خوراکیای مورد علاقشو بهش بدی یه اسباب بازی که دوست داره و باهاش سرگرم میشه ام واسش ببر
در حین خرید اگه واسش اسباب بازی کوچیک بخری هم سرگرم میشه هم خوشحال

مثلا بچه من چیپس دوست داره میدونم مضره ولی ۳ ماه یبار برای خرید بهش میدم‌

با شوهرت برو
والا به خدا منم که تو شهر خودمم بچمو پیش کسی نمیذارم با شوهرم میرم بچه رو نگه میداره همسرم خرید میکنم ومیام
یا وقتی همسرم خونه باشه بچه رو میذارپیشش میرم اگر کاری داشته باشم انجام میدم

خرید اینترنتی

اره عزیزم چرا نشه امتحان کن دیگع اتفاقی نمیفته فوقش خسته میشه زود برمیگردی

برو فقط سعی کن زود خریدتو بکنی تا خسته نشده از یه مسیری برو که زیاد پیاده روی نکنی با بچه خسته میشی آب و خوراکی ببر که اون جاسرش گرم شه باهاش حرف بزن مثل دوستت مثلاً بگو لباسه قشنگه برا مامان بخریم سرش گرم باشه حوصلش سر نره انشالله که اذییت نشین وخوش بگذره خوراکی دید اون جا براش بخر واینا.... خوش باشین

البته من خانوادم اینجان پسرم پیش کسی نمی‌مونه

آره میشه یکم سخته من خودم این داستانودارم همیشه اگه تنها باشم همسرم نباشه فروشنده کمکم می‌کنه بچموسرگرم می‌کنه

من که یه بار تنها بردمش برگشتنه یه دستم به کالاسکه بود یه دستمم بچه بقل کرده بدم 😑

رایانم خیلی شیطونی میکنه بیرون اما من میبرمش با خودم یه کم سخته اما شدنیه

آره میشه

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
من وقتی زایمان کردم
شوهرم ده شب پیشم بود کلا بد رفت خونه روزا که سر کار بود تا عصر ۷.۸ میومد شبا میرفت خونه ...واسه آزمایشات هم با پدرم با بخیه شکم میرفتم..
تو شرایط سخت کنارم نبود الان میگه بچه دوم گفتم خیلی همکاری کردی ک ب بچه دوم فکر میکنی ...ولی از ۶ماهگی شبا همش نگه داشت شیر میداد تا ب الان شبا بیدار میشه نگه میداره تو طول روز انرژی من میره ...دوماه اول ک نخوابیدم
پسرم کولیک شدید داشت خیلی سخت گذشت...یه شکم گنده و آویزون ک ارکی میدید میگفت یکی دیگه تو شکمت هست ...تعریق زیاددد ک هرچی مام میخریدم چ ارزون چ گرون تاثیر نداشت ...بیکینی سیاه و زیر بغل سیاه ۶ ماه زمان برددخوب بشه مثل اول بشم...موهای سیم اسکاچ ک دوماه بد زایمان رفتم کراتین چون خیلی روحیم رو باخته بودم ..مادر و پدرم کنارم بودم تا ۴۰.۵۰ روز اونجا بودم ..به بچه خودم حسادت میکردم و همش گریه ...هیچ کدوم از لباس ها بهم نمیخورد ...چقد سخت گذشت...اصلا دوست ندارم برگردم به اون دوران اصلا....باز خداروشکر ک گذشت...تجربه های شما چی بود؟؟؟