۸ پاسخ

واقعا خاله داشتن نعمته ولی من نه خاله دارم نه بچه ها ولی یک خاله ی مامان داشتم عاشقش بودم که اونم رفت به آسمانها دیگه واقعا آدم تنها میشه

وای مثل دخترمنه البته الان خواهرم بارداره دیگه کمتر میره پیشش

من دخترم عاشقانه خاله دایی زن دایی مامان و بابامو دوست داره جوری که برم یا بیان خونمون اصلا پیش من نمیاد اونا اینقدر واسش چیزی میخرن دوستش دارن از من بیشتر مراقبش هستن اما باورت میشه من اصلا نمیزارم ببرنش پارک یا بازار بیرون ،فقط گاهی با بابام با ماشین در حد ۵ دقیقه ☹️ اگر بزارم ببرن از استرس و نگرانی دلشوره میمیرم

دختر منم مثلا خاله داره با این که ازشون دوریم ولی باهامون سرسنگین شدن
میدونی من و دختر خواهرم خیلی باهم راحت بودیم همه چیز بهم می‌گفتیم چند روز پیش من بهش گفتم گند زدی فکر میکردم جنبه داره مثل همیشه شروع کرد چرت و پرت گفتن منم جوابش و دادم رفته به مامانش که خواهرم میشه گفته حالا اونم سرسنگین شده باهام
همون خداروشکر بچم از خاله هاش دوره

دخترم خاله نداره یدونه عمه داره دریغ از یه زره محبت

من اینجور وقتا فقط به فیلم خوب و تخمه رو ترجیح میدم
بچه های من خاله ندارن
یه دونه عمه دارن خیلی دوستش دارن ولی کم میبیننش

به به چه خوب . منکه خونه کثیف و غذامم حاظر نیس از صبحه آب قط بود

اره خاله هادلسوزتروعشقن🥰😘😘💕
خداقوت بانو...

سوال های مرتبط

مامان آقا علی‌اکبر مامان آقا علی‌اکبر ۲ سالگی
خانما پسرم نزدیک سه سالشه اطرافش اصلا بچه نیست، شوهرم یه برادر داره که شهر دیگه س خودمم یه داداش دارمه بچه نداره، پدرشوهر مادرشوهرم هم سنشون بالاس ولی مامان خودم زیاد با پسرم بازی میکنه بابام هم گه گاهی بیرون میبردش ولی شوهرم هرروز بدون یه روز تعطیلی صبح تا 7شب کاره وقتی هم میاد خونه یا خستس یا پای گوشیه، منم هفته ای یکبار میبرم شهربازی یه مدتم کلاس مادر و کودک می‌بردم خوب بود خیلی با بچه ها بازی نمی‌کرد ولی فرار هم نمی‌کرد ارتباطش با بزرگترها به خصوص خانمها بهتر بود
حالا مدتیه پسرم وقتی میبرم شهربازی از بچه ها فرار میکنه ببینه پشت سرش روی سرسره کسی هست فقط جیغ میزنه و می‌ترسه و بشدت وابسته تر از قبل به من شده نهایت گاهی مامانم
له باباش میگه سمتم نیا، نمیذاره کسی بهش دست بزنه
البته از وقتی بدنیا اومده صد در صد کاراش خواب و غذا و شیر و پوشک و... با خودم بوده و تمام روز با منه و حس میکنم این واقعا بده
حرف زدنش خوبه راحت با بقیه حرف میزنه میره مغازه خودش کارت میده رمز میگه انتخاب میکنه ولی میگم فقط با بزرگترها
حس میکنم بچگیش داره حیف میشه و بازیش و کارهاش و رفتارش از الان بزرگونه شده
مثل بقیه بچه ها اهل بازی با وسایل بازی یا اسباب بازی ها نیست
چیکنم؟ راهی غیر از بردن به شهربازی و پارک و کلاس که بین بقیه بچه ها باشه بلد نیستم