۱۴ پاسخ

🤣🤣🤣🤣🤣بریدم از خنده

وای خدا خیرت بده بعد از یه روز پرواز استرس اومدم کامنتا رو خوندم خندیدم، الهی فردا یه روز روشن و پر از أمنیت و آرامش باشه برای هممون

لنتییییی😂😂😂

حالامن یه چی بگم
سرکار که بودم تو کارخونه باید گونی هارو می‌میدوختم با چره دستی
چرخ دستیه نخش تموم شده یه همکار آقا داشتم که بلد چرخ دستیو نخ کنه
من اومدم خودم انجام بدم
اقاعه اومد گفت درس شد گفتم آره همه سوراخا رو کردم مونده یه سوراخ اونم بکنم درس میشه این آقا همکارمون فقط داشت لباشو گاز میگرفت که نخنده من بعدا که واسه دوستم تعریف کردم فهمیدم چی گفتم 🤣🤣خواستم بگم همه سوراخارو نخ کردم
گفتم همه سوراخارو کردم

دیشب گفتم راست راست میرم راست راست میام

وای خدا نکشنت🤣🤣🤣🤣🤣🤣

🤣🤣🤣🤣

موقع زایمان به ماما همراهم گفتم اگه زدمت فحشت دادم پیشاپیش معذرت میخام بالاخره آدم وقتی خیلی درد داره هیچ کارش دست خودش نیست گفت باشه و دقیقه های آخر اومد کنارم نشست ک معاینه کنه درد گرفت با لگد چنااان زدم بهش پرت شد روی زمین هیچوقت چشای متعجب و حیرانش رو یادم نمیره 😁

خخخخخ

چه سوتی دادی

😂😂😂😂😂

وای خدااا🤣🤣🤣🤣

😅😅😅توف بهت چ حرفه ای عمل کردی

😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان رویا و روشنا🌞 مامان رویا و روشنا🌞 ۱۰ ماهگی
بچها بیاید یچیز بگم🤭😂😂
چقد تاپیک میزارم از بیکاری🫢😂
امروز سرگرم کارا بودم اتاق دخترم مورچه بود همه چیو ریختم بیرون ک جاروبرقی بکشم از نو😒
روشنا داشت بازی میکرد نق نق میکرد خوابش میومد ولی نمیخوابید لج داشت
ب رویا گفتم ببر بچرو تو اتاق بخوابونش گفت باشه😂
اینجا اصلا متوجه نشده بودا
تا بغلش کرد برد اتاق دید ی بوهایی میاد خیلیم تند و بد بوووعه🤣
فکر کرد از دهن روشناس اخه شربت خورده بود واسه سرماش😬😬
یهووو نگاه ب دستش کرد دید اههههه روشنا پی پی کرده بود و در زد رو دستش چون اسهال بود🤣🤣🤣🤣🤣
حالا هی میگه مامانننن ماماننننن بیاااااا🤣🤣منم اهنگ گذاشته بودم با رقص مشغول کارا بودم اصلا صداشو نشنیدم🫢🤣
مادرشوهرم اومد گفت چیه چیشد رویا
گفت بگو مامان بیاااااااد😫😫😫😫😫😫
اومدم دیدمش از یطرف خوشحال بودم ک بچرو نزاشته بود رو تخت و متوجه شد سریع چون روکش تختو تاااازه شسته بودم از یطرفم از خنده ریسه رفته بودم🤣🤣🤣🤣
رویا قیافش اینجوری بودااا😩😩😢😢😭😭😰😰😰😰
من اینجوری🤣🤣🤣🤣🤣
امان از دست این بچها😂😂
یادم میوفته میمیرم از خنده گفتم بیام ب شمام بگم🤪🤪