۸ پاسخ

منم گریه میکردم میگفتم نکنه خودمون بمیریم بچه تک و تنها بمونه آنقدر گریه می‌کنه کسی نیست به دادش برسه تا بیان بچه هلاک میشه😭😭😭

راستش من خیلی دلم قرص بود ولی اومدم گهواره این تاپیکا رو خوندم شدیداً استرس گرفتم

فقط بچم دلم کبابه کباب ۳۵,هفته هم باردارم .دلم میسوزه برا بچه هام

اینجوری که شما هستید قبل از اینکه اتفاقی بی افته خودتون خودتون رو نابود کردید

خداروشکز کن مامانت کنارته
من دفعه پیش تقریبا یکسال پیش بود ک نزدیک بود جنگ بشه بین ایران و آمریکا من خیلی میترسیدم مامانم هممممش زنگ و پیام منو دلداری میداد
اما ایندفعه پیشم نیس 💔و دیگ هیچ جنگی و هیچ بمبی و پایان یافتن زندگیم ذره ای واسم مهم نیس

وای شوهر منم میگم چ میشه میگه فوقش بچه ها میمیرن دیگه اینقدر ناراحتم از حرفش خیلی آخه بچه هاشو کی اینجوری میگه اعصابم خورده

بله خدا بزرگه
نگرانیتون بیش از حده
نفس عمیق بکشید و از اخبار منفی دوری کنید

اره عزیزم منم فقط بفکر دخترمم برای دخترم خیلی میترسم گناه دارن😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان بلوط🌰🌱 مامان بلوط🌰🌱 ۱۷ ماهگی
یک هفتس دخترم مریض شده سرماخوردگی نه.اسهال خونی😭😭دکتر رفتم آزمایش دادم دارو داد دیدم فرقی نکرد باز بردم یه دکتر دیگه که اونم آزمایش دیگه نوشته باید شنبه انجام بدم.امروز به حدی خسته و داغون و له بودم بخاطر اینکه زور اون ویروس یا حالا هرچی از ما بیشتره و دخترمو بی جون کرده زیر چشاش گود،لب به هیچی نمیزن، غذا که اصلا،فقط شیر،نق نق ،گریه،بهونه گیری،لجبازی کنارش،هی صبوری کردم هی آرامش خودمو حفظ کردم رفتم یه گوشه حتی گریه کردم😭😭دیدم نه بچه هم داره سواستفاده میکنه حتی نذاشت صبحانه و ناهار بخورم.دیگه غروبی داشتم برنج دم مینداختم بازم شروع کرد گریه که من بی تفاوت کارمو کردم دیدم جیغ میکشه منم برداشتم آبکش و کوبیدم تو سینک.چندتا سبد پایین بود با پا پرتشون کردم یه وری و بعدش زدم تو سر خودم😭و گرررریه.همسرم همون وقت رسید و منو دختر باهم زدیم زیر گریه و اون بنده خدا نمی‌دونست کدوممون رو آروم کنه😭🥺دخترم هق هق میکرد تو بغل باباش😥بعدش که آروم شدیم رفتم کنارش بوسش کردم بغلش کردم حس کردم ازم ترسیده
بخدا مامان جان تو جونت به جون من بسته ست میسوزم از اینکه دارم تمام تلاشمو برات میکنم اما انگاری هیچ کاری برات نکردم😔