۸ پاسخ

دختر من دیشب سرشو گذاشته کنار سرمو انقد بوسم کرد و بعلم کرد که اشک تو چشام جمع شد

عزیزم….خدایا خودت سایه جنگو از بالا سر بچه هامون محو و نابود کن😞 منم به دخترم نگا می کنم گریم میگیره ولی تلاش میکنم قوی باشم

دقیقا دخترمنم هی میره ومیاد میگه مامانم دوسِت دارم منم بغلش میکنم بغض میکنم میگم منم. دوست دارم بدون تو وداداش میمیرم من
خدایا خودت دوباره آرامش وبرگردون بزار همه چی گرون باشه ولی ما می‌سازیم وامنیت میخوایم😔

من خیلی آدم‌مذهبی نیستم ولی این روزا به این فکر میکنم تو دهه شصت مادرا چجوری چندتا بچشونو میفرستادن خط مقدم...خیلی شیرزن بودن

پسر منم ماشاالله با اینکه خیلییی شیطونه و آروم نمیگیره
میزارمش روی سینم سرشو میچسبونه به سرم
اینقد آرامش میگیرم که حد نداره
بعد چند ثانیه ادامه شلوغ بازی😅

دقیقا منم نگاه پسرام میکنم گریه ام میگیره.دلم براشون میسوزه بیچاره

پسر من از همون وقتی ک ۱ سالش بود تا میبینه یه کم ناراحتم میاد پشت سرم وایمیسته گردنم میگیره گونه ام بوس میکنه

خدا حفظش کنه عزیزم❤️

سوال های مرتبط

مامان فسقلی ها مامان فسقلی ها ۲ سالگی
سلام خانما بیاین یه مشورتی بهم بدین.دیشب خالم اینا اومدن خونمون پسرش از پسرم۶ماه کوچیکتره ولی خب باهوشه و متوجه همه چیز میشه و مث پسرم حرف میزنه کامل.از همون اول اومد سوار موتور پسرم شد بهش گفت حق ندادی سوار بشی و پسرم شروع کرد به غرغر هرچی باهاشون حرف زدم ۲تایی سوار بشین گوش ندادن تا اینکه پیاده شد و بالاخره پسرپ تونس بشینه و پسرم خیلی راحت گفت بیا۲تایی بشینیم و کلی بازی کردن،ولی پسرم خالم همینجور حسودی میکرد تا پسرم بچیزو میگرفت سریع با جیغ و داد زدن از پسرم میگرفت و پسرم چون بهش گفتم دعوا کار بدیه کوتاه میاد ولی میشینه گریه میکنه یا بغض میکنه.خالمم یه کلام به پسرش نمیگفت باید باهم دوس باشین و یا اسباب بازیه خودشه برعکس شوهرخالم تا پسرم یچیزو میگرفت میگفت بده به پسر من ،پسر منم خب از خجالت میداد به پسرخالم.
شما بودین چوارمیکردین؟پسرم دیشب خیلی حرص خورد همینجور مث ادم بزرگا میریخت تو خودش انگاری و حاضر نبود بزنه یا دعوا کنه دوس داشت بازی کنن باهم