اعصابم به روحیم پنالتی میزنع😮‍💨😑
خیلی دارم صبوری به خرج میدم خودمو آروم میکنم که بلکم استرسم بریزه به بچم استرس ندم چیزی حس نکنه، اما بازم نمیشه
نمی‌دونم چرا بعضی مامانا انقد ساده میگیرن خبرا ها رو به بچها اعلام میکنن 😑
دخترمو بردم پارک یکم بازی کنه غروب ساعت ۶ یا ۷ اینا بود یهویی کل پارک پیچید صدا سیما رو زدن 🙄 همه بچها با وحشت و جیغ میدوییدن مونده بودم وسط پاهام سست شدن بچه روی سرسره به گریه افتاد هق هق میکرد مامانش با خنده میگف از موشک می‌ترسه 😑😑
بابا روانی بیا بچه رو بغل کن ترسیده گریه می‌کنه اما مامانه انگار نه انگار داشت تخمه میشگست 🙄🙄

دخترم به صدا بلند و گریه بچهای دیگه به گریه افتاد اوردمش خونه تلویزیون خاموش غذا و بازی بعدش خوابید تازه منو همسرم وحشت و ترس خودمون رو بروز دادیم😮‍💨😮‍💨😮‍💨

فردا بازم همسرم باید بره سرکار که بازم من از ترس و نگرانی باید بمیرم😩😩


وای دیدی چی یادم افتاد 🙄 فردا صبح دخترم آزمایش خون داره 🙄 اینو کجای دلم بذارم 😖😖
بنظرتون سخته آزمایش خون؟؟ چیکار کنم دخترم نترسه؟؟

۴ پاسخ

بچه هارو نبايد وارد اين فضاها كنيم

احمد آباد

آره تو تلویزیون هم نشون دادصداوسیماروزدن خدابدادمون برسه

اونجام هم صدا هست من خودم هم محل شمام

سوال های مرتبط

مامان لیانا مامان لیانا ۱۶ ماهگی
سلام خانما بچه م یه اخلاق عجیب داره نمی‌دونم سایر طبیعی باشه اگه کسی بچه ش اینجوریه بگه ..من بچه م از وقت نوزادی درک از محیط اطراف داشت یعنی از دو ماهگی سه ماهگی و ترس از جای غریب و محیط غریب و به شدت گریه میکرد یادمه اخرای دو بود بردمش مطب دکتر پامو میزاشتم داخل مطب غش میکرد از گریه پامو میزاشتم بیرون آروم آروم میشد عین یه عروسک کوکی که کوکش خاموش روشن میشد ..دکتر فکر میکرد بچه م دلش درد می‌کنه چون می‌گفت امکان نداره بچه دو ماهه درک از محیط اطراف داشته باشه چون هنوز مادرشم تشخیص نمیده مثلا مادرش بغلش کنه یا یه غریبه نمی‌فهمه ولی دختر من به شدت میفهمید و به شدت بغل اینو اون گریه میکرد تو بغل خودم آروم میشد الان هنوز همون اخلاق داره پیش خانواده خودم به نسبت خوبه ولی وای پیش خانواده شوهرم انگار میخان بکشنش دیروز فقط رفتم خونه مادر شوهرم سر بزنم در حد هق هق بچه م گریه میکرد. حتی نگاه مادر شوهرم میکرد غش میکرد مادرشوهرم روستا زندگی می‌کنه دیر به دیر میرم ولی دلیل نمیشه این بچه اینجوری گریه کنه نمی‌دونم چیکار کنم دیروز کلی خجالت کشیدم پدرشوهر مادرشوهرم خیلی دوسش دارن ولی حسرت مونده به دلشون حتی بوسش کنن چسپیده بود به من و در حد هق هق گریه میکرد حتی پیش شوهرمم نمی‌رفت با هیچی هم آروم نمیشد ..از نوزادی درک از محیط و آدما داشت چیکار کنم باید ببرمش دکتر ؟؟؟