۱۶ پاسخ

بهتر ک رفتید
حداقل بچه آرامش داشته باشع

رفتید شهرستان؟

منم ترسم اینه که هیچی مثل قبل نشه

اصلا فکزنمیکردم توسرزمینم یه روزی جنگ بشه همیشه اسم جنگ اومدنی میگفتم جنگ شه من ازترس میمیرم
فکربچه هامم
خونه زندگیم
خانوادم پدرمادرم
باهرصدای پدافند قلبم میریزه وگریم میگیره نمیدونم اخرعاقبتمون چی میشه ولی انشالله که خیرباشه

عزیزم اینجا هم خیلی صدا میاد و دخترام میترسن واقعاا🥲🤦‍♀️

بسپار به خدا هیچی نمیشه خاطر جمع باش😊

اخ خدايا خودت كمك كنننن اينجا أرومه خداررشكر چندشبه صدا مياد و از ترس تا صبح بيدارم و همش ب هانا نگاه ميكنم
چيييي كسيدين شما
ايشالله بسلامتي و دل خوش برگرديد خونه تون

خب رفتید خداروشکر عزیزم ما کرجیم اما خبری نیست خداروشکر

جنگ اصلا خوب نیست تو هیچ جای دنیاااا خدایا تموم بشه 🤲

عزیزم پس بلاخره دل کندین امروز همش تو فکر شما بودم من خونه خالم کرج هست هرچی بهشون میگیم پاشید بیایید شیراز میگه دلمون نمیاد خونه زندگیمون ول کنیم خدا بهمون رحم کنه واقعا

خداکنه تموم‌شه منم دلم خیلی اشوبه

عزیزم❤️‍🩹ان شاالله ک بقیه هم حالشون خوبه کمی ریلکس کن فک کن اومدی یه مسافرت هیجان انگیز مثل فیلما
واسه خودت سختش نکن

ان شاالله درست میشه گلم مثل من اومدم گهواره پاک کردم ولی دلم طاقت نیاورد دوباره وصل کردم تو فکر مادرها بودم

اخه تا کی میشه خونه زندگی مونو ول کنیم بریم؟؟😢
خدا خودش کمکمون کنه شر اسراییل کنده بشه ماهم راحت بشیم

چقد خوشکلی

الهی عزیزم حق داری

سوال های مرتبط

مامان Arad مامان Arad ۱ سالگی
مامانا من ی هفتس بخاطر کم‌خونی شدیدی که دارم آمپول میزنم دکتر داده بعد ب جور خواب اوره من همیشه درارو از ترسم قفل میکنم میخابم و همیشه آراد وقتی از خواب بیدار میشه من باید بغلش کنم کلی بوسش کنم ماساژ بدم بهشو تا اوکی شه امروز باباش گفته خونه گرمه درو پاشده باز گذاشته ساعت ۱۰ بچه ها تو کوچه داشتن بازی می‌کردن آراد با صدای اونا پاشده بدون اینکه متو بیدار کنه رفته درو باز کرده جلوی در جالرو گذاشته که بسته نشه بعد جلو در ب بچه ها نگاه کرده یهو پاشدم از خواب دیدم آراد پیشم نیست اتاق نگاه کردم اینور اونور دیدن نیست یعنی ب معنای واقعی تپش قلب گرفتم داشتم سکته میکردم نمی‌دونم چجوری چادر سر کردم فرار کردم تو کوچه دیدم داره با بچه ها بای بای می‌کنه درو ببنده بیاد خونه از بچه ها پرسیدم کی اومد کوچه گفتن خاله نیم ساعت اینا بود اینجا بود
بعد اومد خونه ی کوچولو سرش داد زدم رفت عروسک بغل کرد با من قهر کرد
من خیلی مواظب ارادم این اتفاق برا مد افتاد بخدا ی وجب نمیزارم ازم دور بشه همش استرس دارم یعنی اگه می‌رفت چی میخاستم بکنم