۱۰ پاسخ

جای بخیه هرچی باشه چه سزارین چه عملای دیگه همیشه میخاره من قبل از سزارین عمله دیگه ای داشتم همیشه جاش میخارید بعدا که یکسال گذشت دیگه نمیخاره
صندلی هم عیب نداره منم توبارداری همیشه رو تختم میشستم میخوندم دختره منم همیشه چادرمو میکشه جلوی سجاده میخابه جا نمیذاره من سجده کنم مجبوری یکم جابجا میشم ولی قبله همونه

در مورد بخیه نه من تا الان مشکلی نداشتم
گاهی خیلی کم احساس سوزش لحظه ای میکنم
ولی جای امپول بی‌حسیم درد میکنه
برای نماز هم رو چهار پایه نشین
رو زمین بشین یدونه چهار پایه کوچیک بزار جلوت که خیلی برای سجده دولا نشی
اینجوری کنترل پسرت راحت تر میشه

کششلوار ک نه ولی خارش اره

منم مشکل بخیه رو دارم. به نظرم خدا اینقدر بزرگه و بخشنده هست که میپذیره همین که رو بهش نماز میخونی قبوله. حالا چه نشسته چه ایستاده. در بعضی مواقع دراز کش با اشاره انگشت هم میشه نماز خوند

منم نماز خوندی دخترم میاد مهر رو برمیداره میکوبه به سرم چادرمو می‌کشه مهر رو برمیداره فرار می‌کنه میزاریمش تو روروئک گریه می‌کنه

من کش لباس زیرم رو میزارم بالای بخیم نه من مشکلی ندارم فقط یوقتایی یه کوچولو تیر میکشه از داخل

آره منم دقیقا جای بخیه م همینجوری اذیت میکنه.
در رابطه با نماز خوندن هم اگه واقعا زمین نمی‌تونید بخونید رو چارپایه عیب نداره. نماز خوندن اونجوری درسته . دیگه بچه داریه دیگه. منم تا میام بخونم پسرم چادرمو حین نماز میکشه ازش میگیرم درست میکنم. یا وقتی میاد آویزون بشه ازم دستشو میگیرم میشونمش بعد ادامه میدم. فکر نمی‌کنم ایرادی داشته باشه
اگه بتونیم موقع خوابیدن بچه ها نماز بخونیم خیلی خوبه. ولی گاهی اوقات واقعا نمیشه برنامه ریزی کرد. بس که کار سر آدم ریخته

نمیسوزه اما بعضی اوقات میخاره اینکه مواظب دخترتی اشکال نداره ی جا خوندم ک درسته حتی مهرت هم مثلا یکم جلوتر افتاد میتونی برش داری ولی قبله بهم نخوره

درمورد بخیه هم‌من خودم طبیعی بودم‌اما اطرافیانم‌ک‌سز بودن همین مشکلو دارن حتی بعد گذشت ۲۰‌سال

خب وقتی ک خوابه بخون چ مجبوریه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان nikan مامان nikan ۱۷ ماهگی
قبول دارین جوری که بچه آدم آبروی آدم می‌بره هیچکی نمیتونه همچین گندی بزنه🤣🤣🤣💩
من شوهرم ساعت. 6میره سر کار منم معمولاً از 4و نیم پنج بیدارم که هم برای شوهرم صبحونه آماده کنم و هم برای آقا نیکان
بعد مثلاً اگه سوپ یا حلیم یا عدسی باشه دیگه همون موقع درست میکنم که تا وقتی گل پسر بیدار بشه آماده باشه
بعد هم که بیدار میشه غذا میخوره باز ب فکر ناهارش باید باشم من چون همسرم ناهار نمیاد دیگه فقط برای نیکان ناهار درست میکنم بعد دیگه کار هر روزمه برای عصرانه یا کیک یا پنکیک یا هم آبمیوه میگیرم برای نیکان گاهی اوقات که حوصلم نمیکشه بهش شیرین عسل میدم بعد خلاصه بگم نصف روزم تو اشپزخونه ب سر می‌ره 🤠
بعد خدا نکنه ما ی جا بریم این نیکان ی تیکه نون خشک پیدا کنه چنان اونو میخوره یا وقتی میگیریم دنیا می‌ذاره رو سرش از بس جیغ میزنه بعد همه ی جوری ب من نگاه میکنن بعضی ها هم میگن چرا غذا بهش نمی‌دی یکم گوشی بذار ب بچه برس یعنی اون لحظه دلم میخواد اتیششون بزنم بگم منی که از پنج صبح بیدارم تا بوق سگ پای گازم بعد تو داری ب من میگی غذا درست کنم
بعضی اوقات میشینم گریه میکنم از دستشون
اما اون روز مادرشوهرم گفت نمیتونی برا بچه غذا درست کنی که هر جا میری نون خالی خونه بقیه رو میخوره
بعد منم گفتم اتفاقاً بیشتر از اون چیزی که شما به بچه هات رسیدی من ب بچم میرسم نمی‌خواد نصیحت کنی
ناگفته نمونه هر جا میرم براش خوراکی میبرم با خودم اما نمیخوره🤣🤣😎
شوهرم میگه کون لقشون بزار بگن
مامان دلانا ♥️😍🍒 مامان دلانا ♥️😍🍒 ۱ سالگی
اغا ی حسو حالی دارم اصلا قابل توصیف نیست
ب جرعت میتونم بگم این ذوقی ک الان دارم و حتیاون شبی ک مرد مورد علاقمم اومد خاستگاری و نامزد کردیمم نداشتم
اصلا دلم میخاد ی بیلبورد بزنم تو کل خیابونای شهرک فردا تولد دخترمه
واقعا این همه خوشحالیو یک جا هیچ وقت تجربه نکربه نکرده بودم
حتی وقتی ک واسه اولین بار بغلش کردم بخاطر اون همه دردی ک تجربه کرده بودمم نتونستم تجربش کنم
این ی سال باهمه سختی ها و شیرینی هاش گذشت از صبح همش دارم خاطرات پارسال این موقع رو مرور میکنم
بچه ها ما چقد خوشبختیم ک مادر شدیم هیچ هدیه ای بنظرم بینظیر تراز این حس نیست چ میکنه خدا حتی هدیه هاشم بینظیره
کی فکرشو میکردیم ک وسط خستگی و داغونی و گریه هامونم بابت عاملش خدارو هزار بار شکر کنیم
تو همه ی این حس حال خوبم فقط میتونم بگم خداروشکر
از صبح همش ی جمله ایو با خودم تکرار میکنم ک خدایا از هیچ زنی این حسو دریغ کن دامن همه رو سرسبز کن و داغ هیچ بچه ایو رو دل مادر پدرش نزار
الان واقعا واقعا واقعا فقط همینو از خدا میخوامو بس❤️❤️❤️
خدایا هزاران بار شکرت