در برابر بهونه گیری بچه هاتون چیکار میکنید ؟؟ من واقعا رد دادم .
فرهان سر همچییییی جیغ میزنه و گریه میکنه .
با تمام لجبازی و غیره کنار میام الی این جیغ زدنه یعنی بشدت بهم میریزه منو
متاسفانه تو کل این ساختمون شانس واحد ما و بغلی دیوار اتاقمون پیش ساخته هست و کلا صداهامون وسط خونه همدیگست . همسایه بغلی اینو نمیدونه .
فک میکنه فقط صدای ما تو خونه اونه نمیدونه ک خودش هرشب مهمون داره صدای خنده و حرف زدن خودش و مهموناش دقیقا وسط خونه ماست .
توی راپله موقع خداحافظی با صدای بلند صد بار خداحافظی و حرف و خنده .
در آسانسور رو هر زمان از شبانه روز میکوبن .

رفته به صابخونه گفته صداشون زیاد بچشون داد میزنه . ( و فک میکنن ما بچه رو میزنیم یا اذیتش میکنیم داد میزنه در این حد خر )

از اینور هم خب بچس راه میره بازی میکنه صابخونه هم طبقه پایین ماست و یه آدم مجرد ۴۵ به بالاست .
میگه اصلا نباید صدا بیاد مگه میشه ؟؟
هیچکدوم بچه ندارن نمیدونن درک نمیکنن . همه ی این سرو صداها تو چهاردیواریه خونست .
من اصلا اجازه نمیدم بچه هام تو پاگرد واحد سروصدا کنن . بعد اونوقت اینارو نمیبینن .
حالا ما دوماه دیگه وقتمونه و میخوایم از اینجا بریم . بنظرتون موقع رفتن هم دیوار اتاق رو بگم ؟ هم اینکه بگم مهمونات واسه خودت عزیزن کسی دوستنداره هرشب ساعت ۱ ۲ شب تو پاگرد واحد صدای خداحافظی و خوش بش نصفتون رو بشنوه حالا ما هیچی نگفتیم احترام سنتون رو نگهداشتیم کسی دیگه قبول نمیکنه .
بچه های من اگه سروصدا داشتن دیگه این تویه خونه بوده نمیتونم چسب بزنم دهنشون یا دستو پاشون رو ببندم اونم بچه دوساله که واقعا خیلی وقتا کنترلش سخت میشه متوجه نیست .



.
.

۹ پاسخ

بنظرم همه ایناروبگوتابدونه اینوکسی میگه که خودشم ملاحضه کنه واقعاکه

من اگه باشم چیزی نمیگم بزاراین دوماهم بگذره بدون دلخوری ازینجا برین بعدا که ینفردیگه امد پاچشو گرفت میفهمه چقد شما ملاحظه کاربودین همیشه میگن یه خوب میره یه بدمیادجاش❤️

بله موقعی که خواستین جابجا شین بهش بگین با اینکه شما بخاطر شلوغی و شیطمچنت بچه من شکایت کردین ولی من این مدت با تمام سروصداهایی که از خونه شما و تو پاگرد از طرف مهموناتون میومد چیزی نگفتم،یجوری بگین که شرمنده شن

من انقد حرص خوردم و غر زدم مغزم درد گرفته😅😅 گاهی به هیچ صراطی مستقیم نیستن
الانم سر بچه با شوهره بحثم شد🤦🏻‍♀️

عزیزم خونه ما هم واحد هامون چسبیده بهم هست
پسر من همیشه گریه و جیغ میکشه حالا این واحد بغلی خودش چندتا بچه دارن به نسبت تعداد بچه ها سر و صداشون کمه
اما نه من نه ایشون اعتراض کردن
اما طبقه سوم و دوم هروقت می بینن به شوخی میگن و من به جدی یکبار گفتم خب بچه س متوجه نمیشه شماها هم صداهاتون پایین میاد
ساعت یک شب جاروبرقی میکشید یا دعواهاتون

چرا موقع رفتن خب الان بگو بهشون همونطور که اونا میگن
من الان طبقه همکفم،همسایه بالایه دختر۵ساله داره مداممم بدوبدو میکنه،گاهی سه تایی پدرومادر وبچه بدو بدو میکنن (یعنی با صدای گرومپ گرومپ اینا من اصلا صدای پهباد واینا نمیشنوم🤣)
هممونم آهنگ میذاریم صدای باندارو زیااااد میکنیم هیشکی به هیشکی چیزی نمیگه

کاملا درکت میکنم عزیزم
منم یه پسر ده ساله و یه پسر دو ساله دارم و همیشه گفتم این آپارتمانهای دو واحدی افتضاحن بعضی اوقات عصبی میشیم تا به بچه های گلمون بگیم کمتر سر و صدا کنن چون صدا واضح تو خونه همسایه میره و بالعکس

من جای شماباشم همه اینها رو همیییین حالا میگم

امروز کلی جیغ زدم سرش و داعواش کردم
و الان در سگی ترین حالت عذاب وجدانک😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان فرهان 🧚🏻‍♂️ مامان فرهان 🧚🏻‍♂️ ۲ سالگی
مامان حلما مامان حلما ۲ سالگی
سلام مامانا
مدتیه دخترم شدیداااا پرخاشگر شده دائم در حال زدن همه است
فحش هم میده! بی ادب بیشور
من خییییلی از این مسئله ناراحتم و خجالت میکشم خصوصا اینکه فحش میده
جلوی خانواده همسرم احساس بدی بهم دست میده
دست خودم نیست هر وقت تا حد مرگ از دستش عصبی میشم بهش میگم بی ادب
اینم یاد گرفته
چیکار کنم یادش بره؟ اصلا نمیدونم چرا میزنه!
شدیداااا لجباز هم شده بااااید همه ی کار ها رو خودش بکنه اگه ما انجام بدیم مجبورمون میکنه مثلا وسیله رو بذاریم سرجاش که خودش برداره یا مثلا جورابشو دربیارم باید جورابشو دوباره بپوشیم تا خودش دربیاره تو همه چی دخالت میکنه و بهونه میگیره
مثلا چراغ و خاموش نکن در و نبند آب نخور لباس نپوش
از در خونه هم که با زور و گریه میاد بالا میگه تو نبااااید بیای بالا من تنها برم خودم درو ببندم خودم کلید بندازم یه بالا اومدن ۲ دقیقه ای ۲۰ دقیقه زمان میبره آخرشم با جیغ و داد گریه اش تموم میشه
اعصابم نمیکشه یه سری رفتاراش شده روتین زندگیش
بچه های شما هم اینجورین؟
شما چیکار میکنید؟ همیشه کنار میاید؟ اعصابتون میکشه؟
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
غروب پسرم رو بردم‌بیرون این موضوع واس یه بار دوبار نیست برنامه هر سری. بیرون رفتن پسرم بالغ بر۵۰تا توپ داره هر بارم برم بیرون یه توپ میبرم ولی دست هر کسی توپ ببینه همونو میخاد به حدی پایکوبی میکنه که من برم رو بزنم توپ اونا رو بگیرم در صورتیکه توپ خودش تو کالسکه هست یه ماشین جیپ سبز داره دقیقا عین همونو یعنی من تعجب کردم فک کردم مال خودشه یه بچه به اون ماشین یه بند بسته بود و می‌کشید بعد قرض گرفتن توپ اونو دید خابید کف زمین در صورتی‌که‌ من همون کارو تو خونه میکنم مثلا بند میبندم به ماشینش میکشه وبازی میکنه خابید و شروع کرد به گریه و منو می‌کشید که اینو میخام کلافه اونم قرض گرفتیم اون بچه هم همش غر میزد ماشینشو میخاد دیگ با کلی وعده وعید گرفتیم یه بچه دیگه دید ماشین مجیک داشت بعد اونو خواست باورتون نمیشه اونم گرفتیم کمی هم اونو سوار شد یه خانمه اونجا بود گفت من دوتا بچه بزرگ کردم اصلا اینطور نبود خلاصه بگذریم با آک اومدم خونه الان کف خونه پر ماشین هست سمتشون نمیره واقعا دارم دیونه میشم از بیرون. رفتم میترسم چرا مادرای دیگه بچه هاشون رو میبرن بیرون اصلا به مادراشون کار ندارن فقط میرن بازی اونا هم میشینن
مامان مرد کوچکم👩‍👦 مامان مرد کوچکم👩‍👦 ۲ سالگی
مامانا الآن ۱ هفته است اومدم خونه پدرم، مهیار با دختر خواهرم (۸سالشه+ هم بازی میکنن، گاهی جیغ میزنن قهر یا دعوا می‌کنن ، اما اهل کتک زدن نیستن یا گریه بکنن ، درحد اسباب بازی هم دیگرو خواستن و...
حالا پدرم همش می‌گه چقدر پسرت جیغ میزنه و غر میزنن ، خواهرم دوقلوی دیگه م دارن ۳ماهشونه، چون الان مرکز توجه سمت اون است گاهی مهیار می‌ره سمتشون انگار که بخواد بزنشون، با این که خیلی‌ دوستشون داره، بوسشون می‌کنه و به زبون خودش قربون صدقه شون میره، خب بهرحال مهیار هنوز۲سالشه، توقع زیادی نمیشه ازش داشت اما خانوادم اینو درک نمی‌کنن، بااینکه مهیار اهل سلام کردن تشکر کردن هست شاید باورتون نشه ، قشنگ باهمه هم حرف میزنه و ارتباط برقرار میکنه، اما خب الآن می‌بینم این‌جا هم پرسروصدا شده هم گاهی مثلا ماشین بازیش و پرت میکنه، یه سری رفتارا رو بهرحال تو بازی با دختر خالش یاد گرفته.
بنظرتون این موقع ها چطور برخورد کنم؟
دوست دارم احترام پسرم حفظ بشه، اینم بگم من مادرم فوت کرده و زن بابام توی خونمونه، و خیلی هم به مهیار غرمیزنه ، با اینکه مهیار خیلی دوستش داره و مامان صداش میزنه اون زیاد حوصله پسرم ونداره.
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 ۲ سالگی
وقتی اینجا میپرسم یعنی همه ی راه ها رو رفتم به تجربه ی شما نیاز دارم
خیلی های که من از نوزادی شاهان دنبال میکنید میدونید که بچه ی سختی بوده و دائم در حال گریه و بهونه گیری بوده و البته هست😔

شاهان مدت زیادی که در طول روز بهونه گیری های الکی میکنه و شروع میکنه به گریه با جیغ زدن های زیاد 😭 و هیچ راهی نیست که فقط تایم نیم ساعت چهل و پتج دقیقه بگذره که آروم بشه ( نه حواسش و میشه پرت کرد نه چیزی آرامش میکنه)
واقعا موندم 😭
الان دیگه شبا ساعت 3تا 4 صبح بیدار میشه مثلا میگه گرسنمه با گریه و جیغ البته نه آروم هر غذایی تو یخچال هست و میگم اون فقط جیع میزنه و گریه میکنه که غذا میخوام منم میدونم فقط بهونه است و باید بزارم اون تایم بگذره
اما مگه میشه همسایه ها، خواهرش همه عاصی شدن خودم دیگه این وسط که میگرنم عود کرده مهم نیستم بقیه 😭
مثل الان 4بیدار شد با گریه و بدبختی الان با داروی خوابی که دکتر داده خوابید
ساعت 7 هم بیدار میشه 😒
من با میترا احمدی مشاور کودک هم چند جلسه صحبت کردم راهکارهاش چیزایی که خودم میدونم و کارایی نداره چیدر اخه بزارم گریه کنه وفتی بعد مدت ها هنوز براش عادی نشده با گریه پاداشی بدست نمیاره
مامان می می نی مامان می می نی ۲ سالگی
مامانا خستم تروخدا بیاین یکم حرف بزنیم
دخترم رفته رفته اذیتاش بیشتر میشه و منم صبرم کمتر
دیروز مجلس ترحیم دعوت بودیم تو مسجد دخترم پیش باباش بود کل آب خورشت رو خالی کرده بود روی لباساش سر تا پا نارنجی بود نه چیزی خورده بود نه یجا نشسته بود تو راه پله پیش جا کفشی وایستاده بود دونه دونه کفشارو برمیداشت دست میزد میپوشید اولین بارشم نیست هرجا بریم همینه نمیاد داخل میمونه پیش کفشا مهمونی رو از دماغم درمیاره
تو خونه فقط کارش گریس انقدر نق میزنه دیوانه میشم
وضعیت مالیمون متوسطه ولی تو این دو ماه ۵تومن اسباب بازی و کتاب خریدم سرگرم شه اینقدر نق نزنه
خونه عمم رفتیم نصف گونی برنج رو تو اتاق پاشیده بود
تو خونه یه دقیقه حواسم نبود یه بسته بزرگ دستمال مرطوبو دونه دونه مچاله کرده بود
هر لحظه داره یه کاری میکنه کلا استرس دارم از دستش یه دستشویی برم یخچالو خالی میکنه رو فرش
تو این ۲سال انقدر عصبی شدم خودم از خودم و بچه داریم بدم میاد
از وقتی چشمشو باز میکنه میگه بریم بیرون بعد بیرون رفتنی من یک ساعت دنبالشم تا لباس بپوشه و موهاشو شونه کنم
خونه کسایی که بچه کوچیک ندارن یک ربعم نمیمونه از خونه ی کسایی هم که بچه کوچیک دارن هیچ جوره نمیاد انقدر جیغ میزن۶ و گریه میکنه و سرشو میکوبه زمین از خجالت آب میشم
عروسی هم بریم فقط میگه برم بیرون هیچی از عروسی نمیفهمم
کلا یک دقیقه حواسم نباشه یا تو خیابونه یا داره یه گندی میزنه
خستم بعضی روزه انقدر داد میزنم سرش صدام میگیره
چند بار شنیدم بقیه میگن بچه داری بلد نیست نمیتونه بچه رو نگه داره یا آروم کنه
دیگه انگیزه هیچ کاری رو ندارم