خب بیاید از تجربه واکسن ۱۸ ماهگی بگم بهتون
من دیروز یعنی دوشنبه ساعت ۹ صبح براش زدم تا شب تب نداشت
شب تب خفیف کرد تا ۳۸ رفت که با سوسپانسیون پاراکید کنترل شد😌
اصلا اونجوری که ازش میگفتن ترس نداشت مثل بقیه ی واکسنا بود
با این تفاوت که پا درد داشت و چون راه میرن تو این سن بخاطر پا درد نمیتونن راه برن بهانه گیر میشن همین که من شوهرم بغلش میکرد بیرون میبرد و با ماشین بردیم دورش زدیم که هم بهانه نگیره هم حوصلش سر نره🤌
چند تا کار که توصیه میکنم بهتون اینه که
به محض واکسن زدن بعدش تا میتونید راه ببرید که مواد واکسن پخش شه
آب هندوانه تب بر طبیعیه من هندونه خریدم تو مخلوط کن ریختم آبشو گذاشتم یخچال تند تند بهش میدادم یه پارچ رو یه روزه خورد و این باعث شد کمک کنه تبش هم بالا نره🍉
مولتی و آهنم تا سه روز نمیدم
حمام هم تا ۷۲ ساعت نباید بره شب قبل واکسن ببریدش
یه اسباب بازی جدیدم بخرید تا میتونید مشغوله کنید به بازی که چون میشینه دائم حوصلش سر نره
بذارید استراحت کنه
امروزم کلا تب نداشت ولی هنوز نمیتونه راه بره


سوالی بود بازم بپرسید💕💋

۱۷ پاسخ

منظورت شربت پاراکید بود یا قطره؟ هر ۴ ساعت دادی؟

حدیث من دیروز دخترم واکسن زد بعدازظهرش بردم حموم ......یعنی اشکال داره حموم بردنش؟؟؟چرانبریم حمومچ؟

چرا مولتی و اهن تا۳روز ندادین بش؟؟؟

دیدی چقدر الکی میترسیدی

من ۲۴ تیر میزنم ولی ممنون که به اشتراک گذاشتین

شکر راحت بوده براش
بره دختر منم سبک بود شکر خدا
فقط الان ۱ هفته ای میشه واکسن زده جای واکسن پاش خیلی کو چولو مث سنگ. سفته اونو نمی دونم چیکار کنم میترسم

مرسی حدیث
مهرسامم۱۲ ام این ماه داره انقد استرس دارماا

مرسی گلم

مرسی عزیزم نکات خوبی گفتی شات میگیرم برای وقت واکسنش

جای واکسن بچه من سفت شده خیلی حالم بده نمیدونم چیکار کنم

خداروشکر راحت بود برات عزیزم
کیان امروز واکسن زد. خداروشکر تو راه رفتن مشکلی نداشت تا الان. الانم که خوابه بهش پاراکید دادم با کمال تعجب بالانیاوردش چون نوزاد بود بهش نمیساخت بالا می‌آورد. براش شیاف هم گرفتم که اگه پاراکیدو بالااورد استفاده کنم. فعلا استفاده نکردم. هندونه هم گرفتم ولی اصلا نخورد

خداروشکر راحت بود برات عزیزم
کیان امروز واکسن زد. خداروشکر تو راه رفتن مشکلی نداشت تا الان. الانم که خوابه بهش پاراکید دادم با کمال تعجب بالانیاوردش چون نوزاد بود بهش نمیساخت بالا می‌آورد. براش شیاف هم گرفتم که اگه پاراکیدو بالااورد استفاده کنم. فعلا استفاده نکردم. هندونه هم گرفتم ولی اصلا نخورد

پسر منم فقط یک روز تب کرد که با پاراکید کنترل شد
ولی از 3 نصفه شب بیدار شد به گریه و تا 6 صبح نخوابید و بردیمش بيرون تو ماشین
تو ماشین خیلی ریلکس بود
به محض رسیدن تو خونه جیغ و دادش به آسمون بود
و بهانه گیریش تا چندروز ادامه داشت

مرسی عزیزم
منم واکسن شو زدم نمی‌تونست راه بره ولی تشویقش میگردم راه بره و این خیلی به دردش حس میکنم کمک می‌کرد
اون شب بردمش پارک همینجوری قدم میزد و آروم بود
ساعت ۱ شب استا بهش دادم خداروشکر صبحش اوکی بوو

بهداشت ما بسته بود گفتن از شنبه میان ..توکل بخدا موند مال ما هفته دیگه ‌‌دختر من به آستامینوفن حساسیت داره نمیتونم بدم هر چی میدم همون قطره اول بالا میاره، به شدت ...تمام مارک های مختلف هم خریدم از پاراکید تا معمولی طمع های مختلف
تنها تب بر که اثر داشت بروفن بود

مرسی عزیزم‌ک گذاشتی 💙👌

دختر من بعد واکسن ۱۸ اعتصاب غذا کرده
مطلقا هیچی نمیخوره

سوال های مرتبط

مامان امیرماهان🌙 مامان امیرماهان🌙 ۱ سالگی
مامانای عزیز
میخواستم تجربه خودم و پسرمو از واکسن هجده ماهگی بگم
انقدر که طرافیانم و مامانای گهواره میگفتن واکسن هجده ماهگی خیلی سخته بچه نمیتونه راه بره بی اشتها میشه و.....
وقتی واکسن پسرمو زدم یه دونه پای چپ زد یه دونه دست راست و چند قطره خوراکی
تا بیست چهارساعت فقط بهش استامینوفن دادم نمیذاشتم تب کنه هر چهار ساعت میدادم که دوبار آخر رو هر شش ساعت دادم
یک روز فقط نتونست راه بره و گریه کرد
روز بعد دستشو گرفتم وگفتم راه بریم آروم بلندشد یکم ترسید گفتم میخوام برم دستشویی نمیای کامل بلند شد دستشو گرفتم و گفتم تا تای بریم گفت باشه
بعدش گفتم صبحونه بخوریم گفت گذا یعنی (غذا)
که دستاشو گرفتم راهش بردم
دیگه خودش شروع کرد به راه رفتن
بنظرم راه برن خیلی بهتره فعالیت میکنن و واکسن پخش میشه
به من میگفتن نباید راه بره ولی من کار خودمو کردم که پسرم خودش بلند شد به راه رفتن و بازی کردن که یادش رفت فقط میخورد جایی میگفت درد یا یه وقتایی موقع بلند شدن اذیت می‌شد
من کمپرس سرد و گرم نداشتم چون پسرم اصلا نمیذاره هرموقع واکسن هم زدیم نذاشتم
انقدر که میگفتن سخته استرس داشتم اینطوری نبود بنظرم خوب بود
خداروشکر این مرحله رو هم گذروندیم
مامان نورا مامان نورا ۱ سالگی
تجربه واکسن ۱۸ ماهگی
دو روز پیش واکسن هیجده ماهگی دخترم و زدم
دو تا واکسن تزریقی سه گانه و mmr( یکی به دست و یکی به پا ) و یکی فلج اطفال خوراکی
بعد از تزریق واکسن بلافاصله بهش قطره استامینوفن دادم دخترم پاراکید نمیخوره بهش ساده میدم
بعد از اون با هم رفتیم خانه بازی و یه ساعت اونجا بازی کرد و خدا رو شکر خبری از پادرد نبود
توی خونه براش کمپرس با یه حوله سرد گذاشتم البته با کلی ترفند چون اجازه نمیداد
قطره رو طبق ساعت و ۴ ساعتی دادم با اینکه تب نداشت
در طول روز بازی میکرد و از قبل آورده بودم خونه مامانم که دورش شلوغ باشه و بازی کنه
شب ساعت دو نیم دمای بدنش یکم بالا رفت تا ۳۷/۷ چون اجازه نمیده تن شویه کنم جوراب نمدار با آب ولرم براش پوشیدم و با بازی یکم زیر بغل و شکمش و پارچه نمدار با آب ولرم گذاشتم و تبش کنترل شد
تا صبح هوشیار بودم ولی خدا رو شکر اتفاق غیرقابل کنترلی رخ نداد
روز دوم تب نداشت و خدا رو شکر پادرد هم نداشت
تجربه من این بود که خدا رو شکر برای دخترم واکسن خیلی سهمگینی نبود و اگه تبی هم باشه قابل کنترل بود
راه رفتن کودک بعد واکسن به پادرد نداشتن کمک میکنه
قطره رو سروقت دادن مهمه
بعضی اوقات تن شویه با آب ولرم تب و سریع پایین میاره و جای نگرانی نیست
اگه بعد واکسن کودک و جایی ببریم که دوست داره درد و فراموش میکنه
امیدوارم برای همه بچه ها واکسن سبکی باشه ✌
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ سالگی
سلام به همتون
خواستم تجربه واکسن 18ماهگی مهدیار رو بگم
روز سه شنبه ساعت 11مهدیار و حاضر کردم بهش یکم ایبوپروفن دادم (به استامینوفن حساسیت داره) و رفتیم بهداشت از اول تا آخر که برگشتیم کلا گریه میکرد به خاطر این که از بهداشت می‌ترسه بعد اومدیم خونه باهاش کلی بازی کردیم تا پاهاش میگیره بعد خسته شد و خوابید بعد نیم ساعت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه به خاطر پاش همون موقع بچه های خواهرم اومدن خونمون و چون خیلی بهشون وابسته شده خوشحال شد و درد پاشو یادش رفت همون‌طور که پاش لنگ میزد باهاشون می‌رقصید و بازی میکرد خلاصه کلی تحرک داشت تا شب که یکم بهونه گیری میکرد بعد جای آمپول و ایبوپروفن زدم ب بعد آروم شد و سر موقع هم بهش ایبوپروفن میدادم که تب نکنه یه کم سرش داغ میشد ولی با یه بار شستن صورت خوب میشد آخر شب هم که خوابید اما تا میخواست به طرف چپ علت بزنه پاش درد می‌گرفت م دوباره به طرف راست بر میگشت منم که تقریباً از ترس این که تب نکنه تا صبح بیدار بودم صبح هم که از خواب بیدار شد شروع کرد به راه رفتن و بازی کردن خودمم باهاش شریک میشدم تو بازی تا بهونه نگیره نزدیک ظهر هم با باباش بردیمش با ماشین دورش دادیم و اومدیم خونه همه چی خوب بود تا اینکه شب برق قطع شد مهدیار هم که بشدت از تاریکی متنفره و غر میزنه به خاطر همین نزدیکی خونمون مراسم شبیه خوانی بود رفتیم اونجا بعد با بچه ها کلی بازی و بدوبدو کرد تا خسته شدو خوابش برد تا الآنم که خوابه و خدارو شکر مشکلی ندارن
در کل مرحله سختی نبود واسه مهدیار امیدوارم واسه همه ی بچه ها آسون بگذره
۱۴۰۴/۵/۱۵