۱۵ پاسخ

زود از پوشک گرفتن هنر نیست هرچیزی سر وقت خودش،آسیب زنندس مشاور کودک میگه

😐

بزرگ‌ترین خیانت به بچه زود گرفتن از پوشکه نکنید تورو خدا
بزن گوگل مراحل رشد شخصیت فروید بخون
مرحله دوم مقعدی
میگه از ۱۸ماهگی تا۳سالگی تازه باید به بچه آموزش بدید برای کنترل ادرار و مدفوع
بعدم بچه الان مرحله رشد دهانی داره دوست داره همه چیز ت دهنش کنه نمیتونه به هیچ چیز دیگه ای فکر کنه
این کار بکنی وابستگی شدید بچه به خودت استرس و اضطراب فقط برای بچت خریدی
بنظرم به حرفشون گوش نده ما قرار نسل درست تحویل جامعه بدیم

عزیزم زود ازپوشک گرفتن یا ازاین سن جیش یاددادن امکان داره شب ادراری بگیره. چه عجله ای داره واسه آشنایی خوبه گاهی ببری جیش بگیری بشناسه ولی بخاد ازالان یادبگیره خیلی زوده پسرمن ماه بعد دوسالش میشه من هنوز ازپوشک نگرفتمش همه میگن وای هنوز پوشک داره خب یادش بده بره جیش کنه. وقتی میبینم بچم آمادگیشو نداره حتی خودمن آمادگیشوندارم چرا تحمیل کنم به بچم بهش استرس واضطراب بدم.

ببین عزیزم سیسیتم عصبی بچه ها برا دشویی تا ۲سال بعد تولد زمان میبره ک کاملا تشکیل بشه بخاطرهمین باید صبرکنی بچه امادگیش پیداکنه واون سن کاملا زوده و بچه اسیب میبنه حدقل بذار بعد ۱سال و نیمی

اوخی زوده براش

من از وقتی بچم غذا خور شده یبوست گرفته وقتی زور میزنه و جیغ میکشه و دلش کار نمیکنه میگیرمش بغلم سرپاش میکنم راحت دلش کار میکنه البته مای بی بی پسرمو کامل باز نمیکنم شل میکنم و زیر اندازشو میندازم زیرش ولی بچه رو الان خیلی زوده سر پاش کنی برای جیش اگه دلش کار نکرد و زور میزد راحته ولی جیش که نمیشه

وااا😐
اصلا سیستم عصبی این بچه کامل نشده ک بخواد بفهمه و کنترلش دستش باشه.
چقدر ازین آدمای کوته فکر متنفرم

بچه ها تا دوسالگی اصلا اختیاری رو مثانه و روده ندارن
لطفا اجازه ندین اینکار تکرار بشه

به منم همینو گفتن و تا حدودی بهش معتقدم
اول اینکه بخاطر سلامت بچم دوس دارم اینکارو کنم چون تابستونه و خوزستان جهنمه فکر کن بچه ۲۴ی پوشک باشه قطعا گناه داره،وقتی یاد بگیره جیش کنه حداقل ۲ساعت در طول روز میشه پوشکش نکرد نیم ساعتی یبار خودمون ببریم جیش کنه
دوم بخاطر اینکه زمانی که بخوای از پوشک بگیری خیلی کارت راحتتر میشه

امان از دست دیگران که واسه همه چی عجله دارن!
زوده براش بابا تازه بعد ۲ سالگی باید باهاش کار کنی

نه عزیزم واسش خوب نیس ممکنه شب ادراری و اینا بگیره اگه زود تر از موعد انجام بدی جاری من زرنگ بازی میخواست دربیاره ۱۰ ماهگی بگیره انقدر به بچه فشار آورد و استرس داد الان که۸ سالشه هنوز شبا مای بیبی میکنه شب ادراری گرفته بزار ۲ سالش بشه نترس دیر نمیشه جواب مادرشوهرتم بده که دیگه تکرارش نکنه

چقدر بده بقیه دخالت میکنن

بچه ۹‌ماهه آخه هنوز میتونه درست صحبت کنه ک بگه جیش دارم😕
گناه داره طفل معصوم ب موقعش یاد میگیره

عزیزممم منم نمیدونم عزیزممم فقط اون تیکه که نوشتی نکنه برای بچم بد باشه❤️❤️عشق مادری ی چیز دیگس خدا حافظ پسر گلت باشه

سوال های مرتبط

مامان هاکان مامان هاکان ۹ ماهگی
هاکان عزیزم،
نور چشمم، دلیل خنده هام
از روزی که صدای قلب کوچیکت رو شنیدم، دنیام زیر و رو شد. دیگه فقط من نبودم، دیگه تنهایی معنی نداشت، چون تو توی قلبم خونه کردی.
هر شب که خوابیدنتو نگاه می‌کنم، اشک از گوشه‌ی چشمم سرازیره. نه از غم، از عشقی که هیچ وقت نمی‌تونم با کلمه‌ها توضیحش بدم.
تو کوچولوی منی، اما سنگینیِ حضورت از هر کوهی بزرگ‌تره توی زندگی‌م.

هاکان، من شاید همیشه نتونم بی‌نقص باشم، شاید خسته شم، شاید گاهی بغض کنم، اما بدون هیچ شکی، تا آخر عمرم همه‌ی تلاشم اینه که تو بخندی، تو آروم باشی، تو رشد کنی.
هر قطره‌ی شیر که بهت دادم، باهاش عشق و دعا هم دادم.
هر شبی که بیدار موندم کنارت، برام عبادت بود، نه زحمت.
هر باری که بغلت کردم و بوسیدمت، خودمو پیدا کردم توی نفسات.

من قول می‌دم که هر روز، یه مامانِ قوی‌تر، صبورتر و عاشق‌تر برات باشم.
قول می‌دم وقتی بزرگ شدی و به عقب نگاه کردی، بدونی که همیشه یکی بود که عاشقانه، بی‌وقفه، از جون و دل برای تو زندگی کرد.

دوستت دارم هاکانم… با هر ضربان قلبم، با هر نفسی که می‌کشم،
تا همیشه…
مامان‌ت، تینا 💙
🤍✨۱۴۰۳/۳/۲۱
مامان هاکان مامان هاکان ۹ ماهگی
هاکانِ مامان…
۸ ماهه شدی. ۸ ماهه که دنیای منو زیر و رو کردی، قلبمو گرفتی و گذاشتی کف دستت.
از روزی که صدای نفس‌هات رو شنیدم، دیگه هیچ چیزی توی دنیا برام مثل قبل نشد.
من با تو یاد گرفتم مادر بودن یعنی چی. یاد گرفتم چجوری بی‌خوابی بکشم، اما با یه لبخند کوچولوت همه خستگیامو فراموش کنم.

هاکانم…
وقتی دستای کوچولوتو دور انگشتم حلقه می‌کنی، وقتی سرتو می‌ذاری روی سینه‌م و آروم می‌گیری، دلم می‌لرزه از این همه عشق.
گاهی که خوابی، فقط نگاهت می‌کنم و بی‌صدا اشک می‌ریزم. از ترس روزایی که شاید نتونم همیشه محافظتت کنم… از عشق زیادی که قلبم جا نداره براش…

پسر نازنینم…
اگه بدونی مامان چقدر برات آرزو داره…
آرزوی سالم بودن، قوی بودن، خوشبخت بودن…
آرزوی اینکه یه مرد مهربون، باوقار و عزیز بشی…
که دلت هیچ‌وقت نشکنه، که هیچ‌وقت احساس تنهایی نکنی.

هاکانم، تو دلیل زنده‌بودن منی.
اگه هزار بار دیگه هم به دنیا می‌اومدم، بازم آرزو می‌کردم مامان تو باشم.
با همه سختیا، با همه گریه‌ها، با همه شب‌بیداریا…
بازم می‌گم: “خدایا شکرت که هاکانو بهم دادی.”

دوستت دارم بیشتر از نفس کشیدن، بیشتر از هر چیزی توی دنیا.
مامانِ دیوونه‌ت، همیشه پناهت می‌مونه… تا آخر دنیا.