۱ پاسخ

من دکترم سوسن شفیعی بود عالی بود واقعا خداخیرش بده

سوال های مرتبط

مامان فسقلی^-^🩷 مامان فسقلی^-^🩷 ۲ ماهگی
از بس مک زد این بچه اعصابم خورد شده گفتم بیام بعد از ۱۹ روز تجربه زایمانم رو بنویسم😑😂
اخرشم همه رو بالا میاره از بس میخوره 😫


تجربه زایمان ۱
۱۲ اردیبهشت من رفتم که از ماما همراهم ورزش هارو بگیرم و وضعیتم رو چک کنه . چون دکترم گفته بود لگنم زیاد خوب نیست اما چون خودم دوست داشتم طبیعی بیارم گفت دو هفته دیگه وقت میدیم تا ببینیم اون موقع وضعیت لگن تغییر میکنه یا نه... خلاصه ماما ورزش هارو گفت و منم اخرش گفتم چند روز پیش یکم ورم کردم اما تا قبلش نبود (فکر میکردم چون ماه ۹ هست طبیعیه) ولی از دو سه روز قبلش خیلی بیشتر شده بود و یه پام بیشتر از اون یکی بود و یه سردرد خیلی کم و گذرا هم داشتم. اینارو بهش گفتم و گفت بیا فشارت رو بگیرم ضرر نداره، گرفت روی ۱۴ بود گفت بالاست یکم و ازمایش دفع پروتئین اورژانسی نوشت تا مثانه م هم خالی بعد دوباره فشارم رو بگیره...
جواب ازمایش مثبت بود اما کم... یعنی فقط یکم دفع داشتم که گفت احتمالا اولاش بوده اما دوباره که فشارم رو گرفت روی ۱۶ بود... سریع به دکترم اطلاع داد گفت همین امشب بستری شه ۲۴ ساعت تحت نظر باشه...
اونم منی که تا اون موقع پام به بیمارستان باز نشده بود 🥴
(اینم بگم که در طول بارداری همیشه فشارم عادی بوده و هیچ گونه سابقه ای هم نداشتیم)
مامان دلوین 🎀 مامان دلوین 🎀 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که به سزارین اجباری ختم شد 🥹پارت۳
تو سونو دکتر گفت همه چی نرماله و جنین کامله و تاریخ زایمانم زد ۱۰تیر با جواب سونو و بدون درد رفتم عصر پیش دکترم تا فشارم گرفت گفت بخواب معاینه کنم دید دهانه رحمم بسته بسته اس البته بگم که من هرروز پیاده روی ورزش ماساژ رابطه خاکشیر اناناس همه رو امتحان کرده بودم لگنمم عالی بود واسه طبیعی دکترم در کمال ناباوری همسرم صدا زد و گفت فشار خانمتون ۱۳ دفع پروتئین داره ختم بارداری ۶ صبح فردا بستری حالم خیلی بد بود از ترس حرف نمیزدم استرس داشتم و از زایمان وحشت اما خب دیدار دلوین ارومم میکرد رسیدیم خونه تا صبح نخوابیدم ۶ صبح رفتم بیمارستا تا ۸ونیم کارا طول کشید دیگه ۸/۳۰لباسارو عوض کردم انژوکت زدن و رفتم رو تخت خوابیدم دکترم نوشته بود طبیعی اوناهم امپول فشار زدن یا نزدن متوجه نشدم چون رو تخت بدون درد خوابیده بودم و صدای جیغ داد یه خانم سالاری که داشت زایمان میکرد و میشنیدم تا ساعت ۱۱ رو تخت بودم ماما ساعت ۹ونیم و ۱۱ زنگ زد به دکتر گفت مریضت هیچ دردی نداره دستگاهم انقباض نشون نمیده اما فشارش
مامان پرنسا🎀🩷 مامان پرنسا🎀🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین(هم بی حسی هم بیهوشی)
#پارت_یک🌸
(مناسب کسایی که کلی سوال درباره زایمان سزارین دارن)

دکترم بهم گفته بود که از ساعت ۱۲ به بعد حتی ابم نخورم
شام یه چیز خیلی ساده درست کردم که بخورم ولی از استرس زیاد حالت تهوع داشتمو نتونستم چیزی بخورم
‌🎀نصیحت:تا قبل ساعت ۱۲ کلییی اب بخورید مثل‌من این اشتباهو‌نکنید چون تا چند ساعت اجازه خودن اب رو هم ندارید و شام هم بخورید زورکیم که شده🎀
با هر سختی ای بود خوابیدم….

ساعت ۵ صبح بیدار شدم لباسمو پوشیدم بدون ارایش و فقط موهامو ساده بافتمو‌حرکت کردیم به سمت بیمارستان(همراهم مادرم بود)

علت سزارین من بریچ بودن دخترم بود و من سزارین اجباری بودم اما چون بیمارستان دولتی میخواستم عمل کنم باید تا دقیقه نود منو سونو میکردن

با اینکه ۳۷ هفته سونو داده بودم و دکتر گفته بود که امکان چرخیدنش صفر هست ولی بازم استرس داشتم که چرخیده باشه و مجبور باشم کلی پول دکتر بدم برای سزارین

تا اینکه رسیدیم بیمارستانو دکترم گفت بخواب تا تو زایشگاه سونوت کنم اگر بریچ بود بخاطر بیمه ات و تایید عملت بفرستمت بخش سونو گرافی اصلی که مدرک داشته باشی ...