چند روزه به این مامانایی که بچه هایی دارن که آرومن با خودشون و اسباب بازی هاشون بازی میکنن غبطه میخورم🥲🥲
رادین غیر قابل کنترل شده .. هرجا میریم همش کنجکاوی زیاد و خطرناکی داره اگه اون چیزی میخواد و نگیره لج میکنه جیغ میزنه داد میزنه .. تو این دو سه شب محرم هرجا رفتیم پامون نرسیده به مراسم ها شروع میکرد لحبازی بیخودی نه شیر میخواست نه آب نه غذا هیچی .. همینکه میومدیم خونه میخندید 🫠🫠 من وااقعا دیگه در خودم نمیبینم واااقعا ... مراسم شیرخوارگان که بودیم همه بچه ها یجا نشسته بودن بازی میکردن یا بغل مادراشون آروم بودن .. رادین بغل هیچکس نمیرفت که هیچ تو بغل منم یکسره گریه بود میبردم بیرون دور میدادم اصلااا هیچی ..بچه ای هم نیس به شلوغی عادت نداشته باشه بگم بخاطر اونه .... همه واسه روضه گریه میکردن من از دست کارای رادین 🥲🫠🫠 خلاصه دیگه کم اوردم وااااقعا پیش هیچکس هم نمیمونه توروخدا بهم راهکار بدید😭

۶ پاسخ

بحث مراسم محرم نیستااا ... کلا همینه تو خونه یه مدت هم میمونه حوصلش سر میره .. بیرون هم میبریم کلا لج و شیطنت های خطرناک !!!!

دقیقا دخترمنم اینجوریه😭بخدا انقدر کلافم کاملا درکت میکنم

عین آراده دقیقا انگار خودشه😐

وای پسر منم همینجور شده خیلی آروم بود ولی جدیدا خیلی اذیت میکنه

آرتامم همینه واسه همین یکسره خونه هستیم نهایت با ماشین بریم دور بزنیم بنظرم بمون خونه تا یکم بزرگتر بشه

خب نبرش همین
یک مدت بیشتر تو خونه باشین

سوال های مرتبط

مامان ONE♥ مامان ONE♥ ۱۵ ماهگی
روز سه‌شنبه با دلوان رفتیم خانه بازی
بخوام از تجربم بگم از نظر خودم خوب بود
چون دلوان شخصیتی که بسیار وابسته منه حتی من باشم پدرشم باشه بغل منو ترجیح میده
خانواده هامونو که اصلا توجه نمیکنه و به روی هیچ کسی نمیخنده
تو خانواده بچه کوچیک داریم یکی ۹ ماه بزرگتر یکی ۷ ماه کوچیکتر ولی خوب از جایی که دلوان اضطراب جدایی داره باهشون هم بازی نمیشه
ولی وقتی رفتیم خانه کودک دیدم همه همسن دلوانن نهایت یکی یا دوماه فاصله داشتن
اولش مربی اومد باهشون بازی کرد و خوش آمد گویی کرد بعد نمایش ریتمیک و عروسکی اجرا کرد دلوان خوشش اومد و با بچه ها دوست شد ولی یکم جلوتر که رفتیم رسیدین به بازی مسی پلی متاسفانه دلوان اصلا حاضر نشد دست به اون موادی که آورده بودن بزنه و خوب متوجه شدم دوست نداره از حس لامسش استفاده کنه البته مربی گفت ایرادی نداره جلوتر بریم کم کم از این حالت درمیاد و چندشش نمیشه
دیگه کم کم بچه ها از نشستن و اجرا خسته شدن
دیدیم هرکسی رفته سراغ اسباب بازی ها و دارن باهم بازی میکنن
من به این نتیجه رسیدم همش آموزش و بازی نیست همین که داره با بچه ها ارتباط میگیره و یک ساعت دلوان از من فاصله گرفته خیلی خوبه
من تو خونه از کنارش بلند میشم شرحه شرحه میکنتم ولی اونجا عین خیالش نبود
احتمالا هفته ای یکبار ببرمش