۶ پاسخ

سلام خواهر خوبی؟
بعضی ها همینجوری بیشعورن
به درک بذار ناراحت بشه
ایشاالله که دیگه هروز هم راه نیوفتن بیان خونتون راحت بشی از دستشون

دارومیگرفتی البته محلول هست برای درمانش شوهرت چراهیچی نمیگه بهشون من بخدا شوهرم احازه نمیده کسی مهرسارو بوس کنه میگه بچس لطفا بوسش نکن بد چه برسه به شپش

وای چقد نفهمهههه خداکنه ناراحت شه کلا هیچوقت نیاد

واه .
چه تحملی داشتی .
چرا میریختم زمین.چه پیس .

مقصر خودت بودی زبون نه داشته باش .
تو مسئول بچت هستی .
چرا از بچه یکسال دفاع نکردی ک شپش نگیره چرا راش دادی.

خیلی ناراحت شدم.

من دختر بزرگم وکوچیکم گرفته بودن
بزرگه درمان کردم ونصفش زدم
کوچیکه کچل کردم

وای چقد بیشوره
نذار بیان خونت
چرا درمان نمیکنه احمق

سوال های مرتبط

مامان پناه🧚 مامان پناه🧚 ۱ سالگی
خانما توروخدا بچه هاتونو میبرید پارک اینقدر خبیث نباشید
همه بچه ها مثل بچه های خودمونن
دیروز با یه خانمه تو پارک دعوام شد نزدیک بود دماغشو تو صورتش له کنم
یه بچه سوار تاب بود من ده دقیقه موندم تا اون بچه بیاد پایین دختره همسن پناه خودم بودم نمی اومد پایین گریه میکرد
خلاصه که بعد ده دقیقه باباش به زور بردش سمت سرسره ها
منم تا اومدم پناه بزارم یهو یه زنه تاب و کشید نزدیک بود پناه بیفته
بعد گفت خانم نوبت منه منم گفتم الان ده دقیقه من اینجام شما رو ندیدم😡🔪 بعد گفت من رو فرشی که اونور هست نشسته بودم
منم گفتم من اینجا ده دقیقه هست سرپا وایستادم اونوقت شمایی که راحت رفتی نشستی چاییتو خوردی حالا بلند شدی اومدی اینجا که نوبت توعه اصلا بچت کو
بعد گفت ماهان ماهان بیا یه پسر بچه شیش ساله اومد گفتم پسرت بزرگه این تاب کناریو سوار بشه دختر من کوچیکه بدون محافظ نمیتونه بعد گفت آره از دار دنیا یه پسر دارم بزارم رو تاب بدون محافظ برو اونور بهم تنه زد منم عصبی شدم هلش دادم عقب و پناه و گذاشتم تو تاب انگشتمو بالا آوردم گفت نزدیک نیا که بد میبینی برو پی کارت حوصله بحث باهاتو ندارم دیگه خجالت هم خوب چیزیه به جای اینهمه بحث تا الان دخترم از تاب اومده بود پایین برو پی کارت مزاحم
بعد یه فوش بد داد و رفت تو تمام این مدت شوهر من و اون هم کنار هم وایستاده بودن و ما رو نگاه میکردن😐نمیدونم منتظر چی بودن😂
من نمیتونم اصلا از حقم بگذرم لطفاً تو پارک صف و رعایت کنید تا حق کسی ضایع نشه😕
مامان فرشته ها مامان فرشته ها ۱ سالگی
امروز اعصابم واقعا بهم‌ریخت از تربیت یکسری از مادرای امروزی...پسرم‌بردم پارک دوید سمت تاب خالی که سوار شده یعو‌همون لحظه یک دختر ۴ ساله حدودا اومد با مامانش جای تاب...دختر پسرم هول می داد برو اونور که سوار شم ...مامان بی شخصیتشم فقط اروم کنارش وایستاده بود می‌گفت:نکن مامان نی نی کوچولو....حالا می دید که دخترش داره پسر من هول میده تازه اول پسر من رسیده بود به تاب نوبت بچه من بود...آخر هم دختر بی تربیتی زد تو صورت پسر من😭 مامان بی شعورشم همون‌طور فقط اروم می‌گفت نکن عزیزم ....😡😡😡😡 منم عصبانی شدم به مامانش گفتم بچت نظارت کن تربیت یادش ندادی گفت دارم نظارت میکنم دیگه ...گفتم نظارت یعنی اینکه بزاری بچت هرکار دلش خواست بکنی تو فقط اروم بگی نکنند مامانی....


یعنی مرده شور این تربیت نسل جدید ببرن و از بیشتر مادرایی که دارن بچه هاشون اینطوری بی شخصیت و وحشی به اسم روانشناسی مدرن بار میارن...حالم یعنی امروز بهم خورد....


من خودم خیلی حواسم هست تا بچه هام هیچوقت به بچه های دیگ ب خصوص کوچکترشون آسیب نرسانند بعد یک عده مادر بی سواد نشستن پای اینستا تربیت یاد گرفتن بچه هاشون فرستادن تو جامعه😡😡😡😡😡
مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
واقعا بعضی ها چقدر ...!نمی‌دونم چی بگم
دیشب رفتیم پیتزا بخوریم .پسرم پیش من بود .دستش تو دستم بود .رفتم پیتزا سفارش بدم .یکم رفتیم اونور تر .رو صندلی یه مرد نشسته بود .پسرم هم پیشم بود ولی دستمو ول کرده بود .مرده به پسرم گفت چه پسر خوشگلی بیا گوشیمو بگیر .پسرم هم کنجکاو شد .یهو رفت سمتش .رفتم پسرمو بگیرم که بیارمش این طرف .همون موقع دست پسرمو گرفت گفت حالا که اومدی گوشیمو گرفتی یه بوست کنم .صورتشو گرفت تو دست که صورتشو ببوسه ( با اون همه ریش 😐)گفتم نه ممنون صورتشو نبوسید.اصلا هنگ کردم

واقعا جامعه خراب شده .حالا نمیگم مرد بدی بود یا نه ! ولی آدم که از قصد و منظور بقیه خبری نداره! اصلا یه لحظه هم نمیشه چشم از بچه برداشت .گفتم که حواستون به بچه هاتون باشه که کسی یه لحظه هم حتی نگاه بد بهشون نکنه چه برسه چیز دیگه
و اینکه اصلا نذارید غریبه بچتونو ببوسه .به غیر از بحث بهداشتی که معلوم نیست چه مریضی داشته باشن .به حریم بچتون احترام بذارید که خودشون هم بعدا یاد بگیرن 😍🤍
مامان آلوچه🍒 مامان آلوچه🍒 ۱ سالگی
مامانا
شوهرم دوتا دختر خاله داره که دوقلوان حدوداً 13 14 سالشونه
از وقتی که بچم دنیا اومده به بهونه های مختلف میان خونمون میمونن
بیشتر هم خود بچمو بهونه میکنن که میگن دلمون براش تنگ شده بود
نهایتاً نیم ساعت باهاش بازی کنن کل روز سرشون تو گوشیه
من توقعی ندارم که بلند شن کار کنن چمیدونم سفره بندازن یا ظرف بشورن
ولی وقتی بچه رو بهونه میکنن واسه موندن حداقل نگهش دارن
من بچه خودمو نگه دارم هنر کردم اینا هم میان تلپ میشن خونه ی ما
یه روز دو روزم نیست بعضی وقتا یه هفته میمونن خونشون هم نزدیکه ده دقیقه فاصله دارن با ما
به شوهرمم بارها گفتم بهشون بگو نیان خواب بچه بهم میریزه
خودمم نمیتونم چیزی بگم
اون موقع که باردار بودم خواهر همین دوقلوها اومده بود سه چهار روز خونمون بمونه حالا منم جفتم پایین بود باید استراحت میکردم بهش گفتم مهمون دارم مامانم اینا میخوان بیان بهش برخورد رفت پشت سرم کلی حرف زد
الان من نمیدونم با اینا چیکار کنم
شوهرمم چیزی نمیگه کلا مهمون دوسته ولی من اعصابم نمیکشه
الانم که تابستونه بیشتر میان و میرن
کاش زودتر مدرسه ها باز شه راحت شم از دستشون
مامان آنیسا مامان آنیسا ۱ سالگی
عصر آنیسا رو برده بودم پارک.
یه گوشه‌ی یه دختر و پسر کوچولو مشغول خاک‌بازی بودن.
آنیسا هم ایستاده بود کنارشون، داشت نگاه می‌کرد

یهو خم شد، یکی از بیلچه‌ها رو برداشت.
منم پیش خودم گفتم خب فعلاً که کسی ازش استفاده نمی‌کنه، شاید اینطوری آروم‌آروم باهاشون هم‌بازی بشه!

که یهو دختره دید و چنگ زد به بیلچه، گفت بده به من! چرا به وسایلم دست می‌زنی؟! 😐
آنیسا هم که معلوم بود اصلاً درک نمی‌کنه چرا این‌همه خشونت، کوتاه نمی‌اومد.

منم با خونسردی (واقعی یا تظاهر بهش، هنوز مطمئن نیستم) گفتم:
«جیغ نزن عزیزم، الان ازش می‌گیرم.»
ولی دختره مگه کوتاه میومد؟!

تو این فاصله پسر بچه‌ هم به صحنه ملحق شد و شروع کرد به فحش دادن.
من؟ برگام ریخته بود✋🏻
دست آنیسا رو‌ گرفتم گفتم بیا بریم اونطرف بازی کنیم

که پشت سرمون همون پسره گفت: توله‌سگِ تو به اسباب‌بازی ما دست زد!

اون لحظه برگشتم و فقط گفتم:
«خیلی بی‌تربیتی.»
(در واقع دلم می‌خواست از اون جملاتی بگم که طرفو از نظر ادبی، فلسفی، خانوادگی و ژنتیکی خاکستر می‌کنه… ولی خب نشد.)

از وقتی برگشتم خونه فکرم درگیره.
واقعاً اینجور وقتا آدم باید چی کار کنه؟
فاصله‌گذاری اجتماعی؟ فریاد سکوت؟ کلاس آموزش حقوق کودک در پارک؟
یا فقط یه بغل کش‌دار برای بچه‌ات که نفهمه دنیا همیشه این‌قدر بی‌رحمه…