۷ پاسخ

حالا من برعکس بودم اولی سخت دومی راحت

میبینم اکثر سزارینا از عمل دومشون راضی نیستن . حسابی استراحت کن عزیزم که جون بگیری

والا منم از سزارین دومم راضی نبودم هرچی دردو مرض بود افتاد ب جونم .کمرم راست نمیشه اصلا . حالا میخوام برم دکتر برا کمرم. خم بشم دیگه راست نمیشم. سختمه بچمو از زمین بلند کنم کسی کنارم باشه میگم برداره بدع بهم نباشه هم ب سختی .

چند سال از زایمان اولی میگزره میگن هرچه کمتر باشه دردش بیشتره؟؟

اره منم سزارین دوم اذیت شدم بخیه هامم خیلی اذیت کردن

واقعاا؟؟☹️🤕

مبارک باشه چرا سخت مگ دگترت همون دکتر نبود

سوال های مرتبط

مامان لیانا|رایان مامان لیانا|رایان ۴ ماهگی
مامان نیلا 🍓💖 مامان نیلا 🍓💖 ۱ ماهگی
خب من اومدم که از تجربه زایمانم بگم.
سزارین بودم بیمارستان پیامبران.
تاریخی که دکتر داده بود رفتم بیمارستان بهم سوند وصل کردن که درد نداشت فقط یکمی چندش بود برام. و بعد چنددقیقه منتقلم کردند اتاق عمل. پرستار ها همه خوب و مهربون کادر اتاق عمل عالیییییی خیلی مهربون و با انرژی مخصوصا دکتر بیهوشی که آقا بود . بی حسیمو زدن هیچ دردی حس نکردم. از برش هم هیچ دردی حس نکردم. اما سزارینم سزارین سختی بود . چونکه بچه ام عرضی بود و دو دور هم بند ناف دور گردنش بود که متاسفانه موقع عمل اینو فهمیدن و من خیلی بهم فشاز اومد تا بچه رو دربیارن . عمل خوب پیش رفت بردنم ریکاوری توی ریکاوری هم یک ساعت موندم و بعد بردنم داخل بخش و نی نی رو اوردنم. اتاقم وی آی پی بود که واقعا بزرگ و دلباز و با امکانات بود . دکترا و پرستارا به توبت و منظم بهم سر میزدن. تنها اشتباهی که کردم پمپ درد نگرفتم که وقتی دردام شروع شد گفتند الان نمیشه باید از اوقتی اتاق عمل بودی درخواست میکردی . اولش البته درد نداشتم مثل درد پریودی خفیف حتی وقتی بی حسی پرید هم خیلی نبود دردش ‌. ولی اولین راه رفتن خیلی دردناک بود انگار چاقو میخوردم. و بعد از اون برای هر راه رفتن و دستشویی رفتن عذاب کشیدم روز اول‌ . اونجوری که فکر میکردم سزارین آسون نبود اما بازم بین طبیعی و سزارین قطعا سزارین و بازم برگردم عقب حاضر نیستم درد طبیعی رو تحمل کنم.
روز دوم بهتر شدم هرروز بهتر از دیروز . یکمی عوارض هم داشتم مثل ورم پا و تنگی نفس روز چهار پنجم اینا سراغم اومد ولی امروز ورم پاهام خوابیده حالا امیدوارم تنگی نفس و درد سینه مم بهتر شه .
در کل من از بیمارستان پیامبران و عمل سزارینم خیلییی راضی بودم و هرکی هم اومد ملاقاتم تعریف کرد
مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۲ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین - بیمارستان خصوصی پاستور مشهد

سلام مامانا من بچه اولمو طبیعی آوردم و دومی اورژانسی سزارین شدم
یک ماهی میشه زایمان کردم
خودم دید سختی به سزارین داشتم برا همین اول تجربمو نزاشتم خواستم دردا بگذره و تموم بشه واقعا همه چیو تجربه کنم بعد تعریف کنم ادم وقتی درد داره نمیتونه درست بگه شاید بخاطر دردی که داره اغراق کنه
من قبلا فقط زایمان طبیعی قبول داشتم سختی اطرافیانمو بعد سز دیده بودم و وقتی با خودم که طبیعی بودم مقایسه میکردم میگفتم چرا سز کنم؟ واقعا زایمان طبیعی با اپیدورال راحته ، سختی طبیعی برا درد قبلشه که با اپیدورال رفع میشه میگفتم چرا وقتی راه به این آسونی هست بزارم شکممو پاره کنن؟
بخیه طبیعی از نظر درد و سختی اصلا با بخیه سزارین قابل مقایسه نیست سز واقعا درد بخیه ش سخته
(البته برا طبیعی باید به دکترتون درخواست بدین بخیه زیبایی براتون بزنه اگرنه برا بعضیا بعدش حس‌ باز بودن دارن)
و از اونجایی که از هرچی بدت بیاد یا بترسی سرت میاد منم سز شدم تا تجربه کنم و دیگه بدون تجربه نگم سخته😂😂
مامان ملوری🦢 مامان ملوری🦢 ۲ ماهگی
#تجربه سزارین

زایمان من اختیاری بود با اینکه زایمان دوم بود ولی زیر میزی دادم
روز زایمان خیلی استرس داشتم با همسرم و خواهرم رفتیم بیمارستان چون مادرم بچه هامون و نگه داشته بود اول همسرم کارای بستری رو انجام داد بعد من رفتم بلوک زایمان لباسامو عوض کردم بهم سرم زدن خیلی از سوند میترسیدم ولی درد نداشت فقط حس بدی بهم میداد مثل کلافگی رفتم طبقه بالا اتاق عمل خیلی ترسیده بودم سردمم بود بعد از پرسیدن چندتا سوال مثل گروه خونی و نداشتن بیماری بردنم اتاق شماره ۲ البته من فیلمبردارن داشتم و مدام از همه جام داشت فیلم و عکس میگرفت🤣نشستم روی تخت اتاق عمل اومدن برام امپول بی حسی بزنن یه لحظه حس کردم برق از توی پام رد شد به ثانیه نکشید بی حس شدم اون حس بد سوندم از بین رفت واقعا اونقدر درد و ترسی که میگفتن نداشت سریع خوابوندنم روی تخت یه پرده کشیدن جلوم از ترس شروع کردم به گریه کردن ولی همه دلداریم میدادن که نترس چیزی حس نمیکنی واقعا هم چیزی حس نکردم فقط انگار یکی داشت شکممو ناز میکرد حس خوبی داشتم یه دفعه صدای گریه دخترم اومد وای بهترین لحظه عمرمو برای بار دوم تجربه کردم اوردنش پیشم کلی بوسش کردم بعد از بخیه شکممو دوبار فشار دادن که بازم دردی حس نکردم بعد بردنم ریکاوری بعد از ۱۰ دقیقه بردنم توی اتاقم تا ۸ ساعت باز ناشتا بودم فقط سرم بهم میزدن بعد از ۸ ساعت گفتن مایعات فقط بخور بعدم اومدن سوندمو کشیدن من بلند شدم راه رفتم اولین بلند شدن واقعا یکم درد داشت ولی قابل تحمل بود