۱۱ پاسخ

طرف بچش و تو دنیایی صدا و نور و هرچی میخوابونه بچه کیپ میگیره میخوابه من باید هزارمدل لالایی تاریکی بدون وجود کسی هیچی هیچی بخوابونمش غذا دادنی هزارمدل ادا دربیارم هزارباردنبالش باشم هزارتا ایه امام پیغمبربیارم وسط خسته شدم مریضم ک میشه ک دیگه فقط خدامیدونه ب چ حالی میوفتم

هی خواهر هم درد شماهستم نیمدونم از کجا شروع کنم و.چی جوری توصیف کنم بخدا ب قرآن

دختر منم تا سه ماه اول تا ۷ صبح بیدار بود یه بار ۹ صبح خوابید جوری جیغ میزد که اگه راه نمی‌رفتم بیا و ببین گاهی تو بغلم خوابم می‌برد میگفتم خوب شد نیوفتاد از بغلم یکبارشم شوهرم کمک نکرد رفلاکس کولیک شب بیداری غذا نخوردن کم خواب بودن .... تنها بودن و شوهری که زندگی خودشو میکنه انگار نه انگار

ولش کن یذره به حال خودش

همسایه عزیز اینا
دختر دهه هشتادی دومین بچه ش رو زایید
هفته ی پیش
مامانم میگفت اومده بود مسجد
بچه تو بغل آروم
اونوقت من بدبخت سه ماه افسردگی داشتم
رایان جیغ های وحشتناک تا دو ماه
حتی نوبت دکتر نمیتونستم بشینم آبروم میرفت
اونوقت دختره رفته مسجد و هیئت با بچه ۷ روزه

عزیزم وقتی سخت بگیری سخت میگذره... من بچم اینجوری که گفتی همه چیش عالی نیست ولی ی متوسط روبه بالاییه چون راحت میگیرم.. غذا نخورد نخوره نخوابید نخوابه
بازی میخواد بازی کنه آسون بگیر تا آسون رد شه

منم عین خودتم
خودمو برا بچه کشتم اخرم مدام آویزون منه وزن نمیگیره با کوچکترین نسیمی مریض میشه
حداقل نیم ساعت باید تو اتاق کاملا تاریک باشیم تا بعد بیست دقیقه بخوابه

فکر میکنی عزیزم از دل بقیه خبر نداری ما هم کم از شما نداریم هنوز غذامیکس با زور میدم رفلاکس داره بالا میاره زیاد جایی نمیرم چون اذیت میکنه هنوز حرف نمیزنه ولی هزار هزار مرتبه شکر با شرایط کنارمیام

بخاطر اینکه خیلی حساسی

آبجی ببخشیدا شایدخودت زیادی حساسی اینجوری فک میکنی

منم همینم آخر از همه بیشتر مریض میشه هرکی سخت میگیره سخت هم میگذره بهش

سوال های مرتبط