خیلی حس بدی دارم
انگار هنوز بالغ نشدم برای بچه داری من عاشق بچه ها بودم حتی داداش کوچیکمم خودم بیشتر کاراشو میکردم بزرگش کردم ولی الان حس میکنم از پس مسئولیت بر نمیام تمام زندگیم بهم ریخته زود ازدواج کردم بچگی نتونستم بکنم الان باید یک جوری رفتار کنم ک انگار خودم نیستم حس میکنم یک خلأ وجود داره داخلم ک هنوز عقده خیلی چیزا داره
نه مثل قبل میتونم بخوابم نه میتونم برم گوشی نه برم جایی راحت همه‌چیزم تغییر کرده با وجود نه ماه بچه داری بازم این حس درونم خوب نشده
چیکار کنم واقعا بعضی وقتا عذاب وجدان میگیرم 🥺 برای بچم حس میکنم کم می‌زارم باهاش خیلی بازی میکنم ولی بازم آخر شبا کم میارم وقتی نمی‌خوابه 😭😭

خدایا شکرت ♥️🥲

عصبی شدم تروخدا بهم بگین چیکار کنم 😭😭😭😭

والا همه همنیم دیگ خیلی کارا نمیتونیم انجام بدیم خیلی جاها نمیتونسم بریم میدونشتیم ک یچه همینه بیاد زندگیمون عوض میشه باید دیگ خودتو باهاش بسازی و لذت ببری خودتو اذیت نکن من امروز صبح داشتم فک میکردم ک این۱۰ماه با هدفون اهنگ گوش نکردم این۱۰ماه شهربازی نرفتم محرمه منی ک هرسال محرم هرشب دسته بودم امسال نرفتم از همه مهمتر رابطم باهمرم خیلی کم شده شبایی ک خونه نبود تا زنگ نمیزد نمیخابیدم وریشب اصن یادم رف شوهریم دارم گرفتم خابیدم نصف شب یادم افتاد گوشیو نگا کردم دیدم۲۴بار زنگ زده😂😂کلا خواهر بچه همینه فقط تو نیسی

من ۳۳ سال سه تا بچه‌ هر کدوم یک سازی یک زندگی پر چالش ن اعصاب دارم ن عمری ن جوانی هیچی

چه قدر منو توصیف کردی ۲۶ سالم مادر دوتا بچم ۵ ساله و ۱۰ ماهه این روزها اصلا نمی دونم چی کار می کنم و کیم و چیم و....

تا دوسالگی این حس داری ولی کم کم ک از شسر میگیری و به سمت دوسالگی میری میبینی شبیه رفیقت شده حالا دیگه زندگی این مدلیو بیشتر میخوای
یه جوری ک میگی قبلا چجوری زندگی میکردم؟
همون حس حال مستقل بودن قبل
با وجود یه رفیق کوچولو کنارت

یه تایمی از روز رو فقط بزار واسه خودت منم سر بچه اولم مثل شما بودم بابچم بازی میکردم ولی بازم شبا عذاب وجدان داشتم ولی سر دومی خیلی بازی نمیکنم تازه بچه اولم هنوزم نمیتونه تنها بازی کنه همش میگه توبیا .....پس اولویتت خودت باش مطمعن باش اینجوری بچتم بهتر بزرگ میشه من الان حس وحالم نسبت به بچه دوم خیلی فرق کرده الان کتاب میخونم به کارام میرسم

منم همین بودم ولی سعی کردم قبل از عصبی شدم نفس عمیق بکشم اب سرذ بخورم با مهربونی براش شعر بخونم وقتی لج میکنه نمیخوابه میزارمش تو‌ماشین اینقدر تابش میدم که خوابش میگیره میارمش رو پام دوتا بوسش میکنم با دوتا تکون خواب میره

منم همینم خیلی کم‌میارم عصبی میشم عذاب وجدان میگیرم خسته میشم دلم خواب میخواد ولی....

عزیزم منم که از تو بزرگترم همینطورم تازه جالبه بچه را پیش مامانم هم که میزارم همینارو میگه. و میگه بچه داریه ما اینجوری نبود الان خیلی سخته

همه همینیم😐من بعضی وقتا میگم نونت نبود ابت نبود بچه دار شدنت چی بود😂😂اما بیشتر وقتا نگاش ک میکنم کیف میکنم میشینم رویا پردازی میکنم براش ک بزرگ شه بره سرکار موفق شه زن بگیرم براش😂😍