۱۰ پاسخ

نیلای منم جدیدا خیلی اذییت میکنه هرچی میخواد رو با گریه شروع میکنه و جیغ میزنه تا کارش انجام بشه همش اویزون پای منه که بغلش کنم
منم دیسک کمر دارم و شب تا صبح از درد کمر خوابم نمیبره دوباره صبح روز از نو روزی از نو 🥺

دقیقا مث دختر من
با مادرشوهرم تو ی ساختمونم خیلی دارم اذیت میشم هی جلودر وایمیسه ک در بازشه بره اونجا
منم ی مدته خیلی عصبی شدم خیلی سر دخترم داد میزنم و اصلا این وضعیت و دوس ندارم 😔

عزیزم بچه های ما الان کوچیکن. همشون همینن. این توقعاتی ک شما داری مال این سن شون نیست. همه خسته میشیم. ولی باید رو خودمون کار کنیم این دوره ها میگذره

ای خدا

دختر منم بهونه بالا رفتن یعنی خونه مادرشوهرمو میگیره اما اگه کار داشته باشم میگم الان وقتش نیست وظیفه بچه نیست حرف مارو بفهمه یا گوش بده وظیفه ما هستش که حدو مرزو مشخص کنیم و رو حرفمون بمونیم تا به تدریج عادت کنه وظیفه بچه چیه جیغ و داد خراب کاری کنجکاوی فضولی کردن فقط باید اون لحظه که داره وظیفشو انجام میده همدلی کنیم شده روزی صدبار اما نتیجش قشنگه

مامان عزیز اگه حوصلشو داشتین وقت کردین حتما کتاب نیک سرشت رو بخونین خیلی کمکتون میکنه

دختر منم همش گریه میکنه برای همه چی نمیزاره پوشک و لباس عوض کنم میرم بیرون جیغ میزنه دستمو نگیر خودم راه برم

ماهورا از وقتی دیگه شیر نمیخوره اینطوری شده لج باز حرف گوش نکن نق نقو یه دنده امروز خاستیم بریم بیرون نزاشت لباسشو عوض کنم همونجور بردمش موقع غذا خوردن غذاشو میمالونه به خودش سروکلشو کثیف میکنه قشنگ معلومه از رو لج انجام میده بعدظهرام نمیخابه دیگه بدتر واقعا خودمم کلافه و بی اعصاب شدم حالا خوبه این چند شب هر شب رفتیم هیئت

وای از این بردن بیرون لیام مریض بود تب داشت تو حال بد میومد دست منو میگرفت با زبون بی زبونی میبرد دم در که بریم سر ظهر بود یا کار داشتم قشقرق بپا میکرد دوره داره میگذره

دختر منم روانیم میکنه یه روز که به خودم قول میدم داد نزنم سرش به ساعت نمیکشه یه کار میکنه روانیم میکنه

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔