مامانا.دیشب میخاستم برم هیئت مامانم گف آرادو بزارم پیشش و نبرمش هیئت.منم نبردمش.. اما نیم ساعت بعد مامانم زنگ زد و گفت که اصلا واینمیسه وهمش گریه شدیدمیکنه.. منم برگشتم و تابغلش گرفتم اروم شد بغلم خابید. یعنی دبگ وابستخ شده؟ بچه های شماهم اینجورین؟

فقط بوهای منو خواهرم یکی هست خونه خواهرم راحترم میزارم اونجا میرم عروسی اینا

بچه من قبلا ک عمش وخالش نگع میداشتن الان پیش باباشم گریه میکنه میام بعلم بگیرم اروم میشه . شوهرم مسگه ب بودت عادت کرده بی تو نمیتونه

اره من پسرم اینطوره منو نبینه گریهاش شروع میشه

من اصلا دورش نکردم همونجا بغل یکی هست شروع میکنه به گریه باز میدن بغل خودم ساکت میشه

اضطراب جدایی از همین سن کم کم شروع میشه

اره پس نشده بچه بوت رو برمیداره

پسر من از اتاق میرم بیرون گریه میکنه وابستم شده شدید از صبح تا شب هم همش باهم تنهاییم باباشم فقط برای ناهار میاد و ی استراحت میکنه یکم باهاش بازی میکنه و میره هیچ جا هم نمیرم از ترس این ویروس و سرماخوردگی لعنتی ی شب رفتم خونه پدرشوهرمینا گرفته بودن سرما خوردگی هم خودم گرفتم هم بچم

دقيقا منم ديشب دخترمو گذاشتم با شوهرم رفتم بازار
نيم ساعت نشد مامانم زنگ زد كه يكسره گريه ميكنه و صداش ميومد
اومدم خونه بغلش كردم خوابيد

اره دختر منم اینجوریه

سعی کن عادتش بدی به مادری خواهری همسری کسی....
چون نمیشه با بچه همه جا رفت
مثلا دکتری
آزمایشی
چیزی....

از امروز
همش خونه مامانت باش🤪🤪

دختر من ک کسی غیر منو باباش ببینه میزنه زیر گریه

آره