۴ پاسخ

من اول روزو گرفتم تا یه هفته ۱۰ روز شبا میدادم، بعد کم کم شبم گرفتم

دیگه بهش نده مرسانا سه سال و چند ماهش بود که من ازش گرفتم به من می‌گفت بزار فقط زمانهایی که غصه میخورم بخورم خدایا امان از دست زبون این بچه ها
تا مدتها گریه میکرد بخاطرش
چندماه پیش رفته بودیم داروخونه اصرار که برام پستونک بخر
اصلا این پستونک هووی من بود
باز بگیری براش دیگه نمیتونی به این راحتی ها ازش بگیری

ببین خواهردخترمنم انگشتشومیخوردتااینکه داشت نظم دندوناش بهم می‌خورد ولکنت زبون گرفته بودچندباردکتربردم خوب نشدولی هرکاری میکردم دخترم بازموقع خواب انگشتشومیخوردتلخک اینام زدم ولی بازمیخوردتااینکه.دوسه با جلوی خودش نوک انگشتش فلفل زدم میدونم الان میگی این چ کاریه ولی بخاطرخودش مجبوربودم مثل معتادهاهمیشه دستش تودهنش بود.یه هفته خیلی سخت بود ولی خداروشکرترکش کرد

من یه سر بهش دادم حرفی از گرفتن نزدم دوسال که شد
یه شب که خوابش برد همه پستونکارو قایم کردم
شب روز اول سخخخت ترین شب و روز بووود
بعد هی شدتش کمتر شد
تا 4.5روز
دیگه بهونه می‌گرفت هواشسو پرت میکردم یا توجه نمی‌کردم یا میگفتم باید برم بیرون بخرم یا رفتم نداشتن دیگه از سرش افتاد شبا سخته

سوال های مرتبط