۱۶ پاسخ

هیچی گفتم تست زدم مثبت شد گفت برو یچیزی بخور من نمیخوام بچه ولی الان انقدری نگرانه ک حد نداره ی وقت بلایی سرش خدایی نکرده زبونم لال نیاد

دگ خودمون تصمیم گرفتیم اقدام کنیم همون شب دگ دررف شد🥲تا ۲ هفته پریودم عقب افتاده ولی اینک درد پریودی اینا داشتما فقط پریود نمیشدم خلاصه شوهرم رفت بی بی چک گرف دوتا یکیش فک کنم ۸ روز بود زدم منفی شد صبر کردم تا دو هفته زدم مثبت شد شب بوده شوهرم خونه بود از سروسیس اومدن بیرون بی بی چک گذاشتم رو میز منتظر بودیم دو سه دقیقه بعد هی نگا میکردم از شوق یهو شوهرمو صدا کردم گفتمم بیاااا مثبت شددد🤣🥲شوهرم شوکه بود درسته شک داشتیم قبلش ولی دیگ هردوتامون از شووووق ذوق هنگ کرده بودیم هیچی نمیگفتیم شوهرم با ی لبخند 🤣هی تو فکر میرفت فک گنم برا خرج بچه🤣ب فکر رفته بود خشحال بوده ولی همش ت فکر لبخند میزد بدبدخت🤣
بعدش دگ ی ساعت بعد دوم نیوردم زنگ زدم ب مامانم خبر دادم🤣🥲بعد گوشیو خواهرم جواب داد از شوک تعجب ب خواهرم میگم خاله شدی مامانم از اونطرف پشت گوشی شروع کرد ب گریه کردن با خواهرم😂😂....ووو ادامه

تازه 2 ماه ازدواج کرده بودیم🙄
همش ترس و استرس اینو داشتم ک یهو حامله بشم روش جلوگیریمون طبیعی بود کاندوم استفاده نمیکرد😕 میگفت بچه میخوام ولی بخاطر اذیت من کنه خودشم ب اون زودی نمیخواست از دسش در رف😂
پریودیم عقب افتاده بود چون میترسیدم بش گفتم میترسم و اینا خودش برام بیبی چک گرفت زدم بعد بش گفتم

من صبح تست زدم هاله انداخت
یکم تو خونه باش دعوا داشتم
گفتم منو ببر خونه دخترعمم نهار برام گذاشته
دیگه بردم اونجا عصر رفتم ازمایش دادم یه باکس و پستونک و عروسک و کارت پستال اینا خریدم با جواب‌ازمایش گذاشتم تو باکس روی کارت پستال هم نوشتم بابایی من دارم میام .شب‌اومدم خونه بهش دادمش گفتم یه هدیه موندگار میخام بهت بدم و تمام کنم این زندگیو خلاصه که کلی سوپرایز شد 🥹
عکسشو میذارم🧡

تصویر

من روز تولد همسرم متوجه شدم 😍

بیبی زدم مثبت شدم عکس فرستادم تو تلگرام واسش گفت نمیتونیم ی چی بخور بره منمگفتم حالا صبر کن بریم سونوگرافی ببینیم هست اصن ولی حالا یجوری دنیا نیومده قربون صدقش میره میگم هوو آوردم واسه خودم😂😐

ما قهر بودیم برای طلاق میخاستیم اقدام کنیم خونه‌ بابام بودم ک پریودیم عقب افتاده بود بی بی چک زدم مثبت شد ولی بازم شک داشتم
خلاصه ت همین تایم شوهرم یهو اومد دنبالم گف حرف بزنیم شاید دوبار اوکی شیم جدا نشیم بهش نگفتم چیزی ک بیبی مثبت شده
اون روز گذشت ک دوباره شوهرم زنگ زد گف میام دنبالت ی دور بزنیم ما چند ساعت با ماشین دور میزدیم هیچکدوم مون حرف نمیزدیم باهم چشمم خورد ب داروخونه گفتم وایسا کار دارم رفتم ی بیبی چک دیگه گرفتم رفتیم خونه داداشش اونجا زدم باز مثبت شد هیچی نگفتم بهش ک چند روز گذشت بهش گفتم پربودیم عقب افتاده گف قبلا هم عقب افتاده بود فک میکرد عادیه ک گفتم میرم آزمایش
آزمایش دادم گفتن مشکوکی برو ی هفته دیگه بیا دفعه دوم رفتم گفتن مثبته بارداری با آبجیم بودم رف جوراب گرف شوهرم اومد دنبالمون گف چیشد گفتم هیچی بابا منفیه گف دروغ میگی یهو آبجیم جوراب بهش داد گف مبارکه بابا شدی دیگه پشت فرمون بود بغلم کرد همون روزش خوشحال بود تمام ذوقش بود
الان فردا ۸ ماهم تموم میشه وارد ۹ ماه میشم اما هنوز بلاتکلیفم زندگیم رو هواس کلی مشکل داریم این ۸ ماه ب بدترین شکل ممکن گدشت با دعوا کتک و خیلی چیزای دیگه الانم خونه بابامم
تا الانم خدا این بچه رو برام نگه داشته
ب حق این شبای عزیز از خدا و امام حسین میخوام یا زندگیمو درست کنه یا اگ میخاد طلاقم بده بچمو ازم نگیره🙏💔

من بیبی چک گذاشته بودم مثبت شده بود ولی اصلا امیدی نداشتم چون دوسال بود بچه میخواستم هر سری نتیجه اش منفی میشد
عکس بیبی چکمو برای دکتری که زیر نظرش بودم واسه باردار شدن فرستادم
گفت بارداری بازم تهه دلم ناامید بودم
صبحش شوهرم از سرکار اومد بهش گفتم چشاتو ببند مشتمو باز کردم بیبی چکو نشونش دادم بعد باهم رفتیم ازمایش دادیم از استرسم من باهاش نرفتم واسه گرفتن جوابش خودش تنهایی رفت بدو بدو اومد گفت مثبته مامان بابا شدیم

تا بهش گفتم با خنده گفت دیگه من بالشتمو میبرم توی اشپزخونه میخوابم تو هردفعه منو گول میزنی

از من شبش باهاش بحثم شد روز بعدش گفتم بهش که تست دادم مشکوک زده ی خط پر رنگ کم‌رنگ افتاده از خجالت داشت آب میشد ک چرا بحث کردیک

من تست خریده بودم خونه عمش بود تحمل نداشتم تا برم خون زدمش دست اینا زد چقد خوشحالی موج میزد دید بعد عمش زنگش زد بهش میگفتم فقط قسم زندها و مردهارو میداد ک عمه راس میگی🔥🫰

آنقدر بیچاره رو اذیت کرده بودم که باورش نمی‌شود باردارم بااینکه تو اقدام بودیم امیدی نداشت. می‌گفت تا آزمایش ندی باور نمیکنم. آزمایش دادم مثبت شد می‌گفت نه تا سونو نری باور نمیکنم

گفت دروغه باور نمیکرد دیوونه😂😂😂

من روز پدر بهش گفتم با بی بی چک

باهام اومن ازمایشگاه😑😂 اجازه ندادکاری کنم

خودش خبر داشت خب اقدام کرده بودیم 😄

سوال های مرتبط