خانوما خوب هستین
خواستم بدونم برای شما هم اینجوریه
مثلا من باردار بودم تو ماه های آخر مادر شوهرم از شهرستان اومد تهران برای دکتر رفتن اکثرش هم خونه من بودن با اینکه بقیه جاری هام هم هستن
ولی الان که جاریم باردار شده اصلا خونه اش نرفتن دوباره اومدن خونه من و برادر شوهرام هم دغوت کردن اینجا
حتی شوهر خودمم میگه وای سنگینه گناه داره ماه آخره

دوباره الان زایمانشه همه میخوان بیان خونه من میگن زشته مادرش میخواد بیاد پیشش نمیشه ما بمونیم

اون وقت برای زایمان من همه اش خونه من بودن و انتظار داشتن مامانم براشون اشپزی کنه شوهرم از بیرون غذا بگیره

جاریهام هم بی خیال میومدن میخوردن و میرفتن خونشون 🤕

میتونید زمان زایمان اون برنامه سفر بریزید از یکی دو روز قبل برید

مادرشوهر منم اینجوریه ۵ تا عروسیم به اون سه تا کار نداره که همشهری خودشن ولی ما دوتا که غریبه ایم با پررویی تموم میاد میمونه منم فهمیدم اینجوریه مستقیم بهش میگم من پسرم کلاس داره کار دارم برو خونه اون بقیه اوایل خیلی بدبختی کشیدم اذیتم میکنه سر غدا کولر نمیزاره دوشن کنیم باید بمیریم توگرما.منم الان چندوقته رو خوش نشون نمیدم.به جاریم خیلی پررو بهش گفتم یه عروس که نداره مستقیم میاد سروقت. الان کمتر میاد راحتم.مشاوره هم گفتم گفتش وقتی میاد زیاد خودتو هلاک نکن خدمات کم بده.غذا مورد علاقشون درست نکن .برو کاراتو کن.منم بچه هامو برمی‌داشتم میرفتم اتاق میخوابیدیم محلش نمیذاشتم تا یکم آدم شد

خب باید دید چرا با شما راحت ترن ؟
شما و جاریتون با خانواده شوهرتون فامیلین یا غریبه؟

واقعا که بعضیا درک ندارن....

به شوخی بگو نوبتی هم باشه نوبت بقیس

ولی شوهر من همیشه پشتم سعی میکنه از حقم دفاع کنه

احیانا شما فامیلشون نیستین ؟ چون من فامیل هستم تقریبا مادرشوهر منم همینه کاراش رفت وآمدش بیشتر به خونه مائه از من بیشتراز بقیه جاری هام توقع داره ودر ضمن چون تا الان هیچ‌ اعتراضی بهشون نکردم همیشه با احترام رفتار کردم اینم یه دلیلشه دیگه انگار وظیفه شده

چکار کنم اصلا دلم نمیخواد بیان خونه من
چرا من همش باید سرویس بدم؟
کاش قدر هم میددنستن
آخر اون عروساش عزیزترن

به نظرتون چکار کنم نیان خونه من؟
چون برای زایمان من جاریم اصلا دعوتشون نکرد که من دو دقیقه نفس بکشم راحت باشم