۶ پاسخ

عزیزم وضعیت همه مون همینه.. اما اینجوری نمیمونه این بچه ها یه روز بزرگ میشن دیگه خودشون همه کاراشونو میکنن دیگه به ما احتیاجی ندارن..
دیگه روشون نمیشه زیاد بیان بغلمون..
یه روز ازدواج میکنن از خونه ما میرن..
تا هستن قدر بدون ، بهش عشق بورز..
بوش کن.. ببوسش..
بخندونش.. ببین وقتی میخنده انگار دنیارو بهت میدن..
الانم کوچولوعن به جز ما کسیو ندارن ازش کمک بخوان عزیزدلم ❤

خب چرا زودتر نخوابونذیش که برا مراسم شارژ باشه

اینجوری نگو میتونی بگی خداروشکر سالمه میتونه شیطونی کنه بخنده بدوئه بشینه حرف بزنه...باورکن یه روزی دلت برای همه کاراش تنگ میشه قدربدون تک تک لحظه هارو...

اینطوری نگو
بچه کارش همینه هممون تو این وضعیتیم میگذره...

چرا عزیزم

همه همینطوره عزیزم

سوال های مرتبط

مامان جانا🩷 مامان جانا🩷 ۱۳ ماهگی
بچه ها یه چیز بگم ؟این حرف رو حتی به شوهرم نمیتونم بگم چون می‌دونم حالم چند روز خراب میشه اومدم اینجا درد و دل کنم من پارسال نوزادم رو از دست دادم فقط سیزده روزی بود و مشکل قلبی مادرزادی داشت همون تو بیمارستان بود یه چهار بار بیشترم ندیدمش دو قلو بودن خدارو هزار مرتبه شکر که دختر دیگم صحیح و سالم تو بغلمه فقط یه چیزی می‌خوام بگم احساس گناه میکنم من نمیتونم به دخترم از دست دادم حتی فکر کنم یعنی اینقدر درد از دست دادند زیاده و برام سنگینه حتی اگه به لحظه بهش فکر میکنم بغض گلومو میگیره می‌خوام دیوونه بشم بعد من هی سعی میکنم اصلا بهش فکر نکنم حتی سالگرد فوتش چند روز پیش بود ب روی خودم نیاوردم حتی ب شوهرم نگفتم حتی تا حالا سر مزارش نرفتم من خیلی آدم حساسی هستم تو تلوزیون هم می‌دیدم یه بچه آسیب دیده یا مرده من میزدم زیر گریه حالا اینکه من یچسعی میکنم یادش نکنم چون می‌دونم دیونهه میشم احساس گناه دارم یعنی دختر من الان انتظار داره من برم سر مزارش و بهش فکر کنم یا خودش درکم می‌کنه ک اینقدر دوسش داشتم و داغش برام سنگینه حتی نمیتونم بهش فکر کنم چیکار کنم به نظرتون بهش فکر کنم و بشینم گریه کنم خودم رو خالی کنم یه هی خودمو بزنم ب اون راه و بهش فکر نکنم همین الانم دارم می‌نویسم تپش قلب گرفتم دخترم ازم ناراحت نباشه آخه خیلی دوسش دارم خودشم می‌دونه ولی فکرش دیوونم میکنه😭😭