سلامی سراپا خنده و خستگی
کایا بعد چند روز که درگیر ویروس اسهال و استفراغ بود و‌ کلی وزن کم‌کرد سه چهار روزی میشد که اشتهاش یواش یواش برمی گشت.امروز دیگه اوج ماجرا بود. اصلا نگم‌بهتون این گوگولی بچه از
از همون صبح که بیدار شد هیولای گرسنه درونش انگار از خواب زمستونی بیدار شده باشه کلا داشت یخچال‌و‌گاز و‌کابینت ها رو‌قورت می داد😭😅منم طفل معصوم انگار دستیار شخصی به حجم سفارشاتش با فوریت تمام رسیدگی می کردم.
غروبی ما رفتیم خانه بازی بعد برگشتیم شام خوردیم‌ اضافیش هم ریختم بیرون گفتم امروز خیلی خورده غذا ببینه بازم می خواد دل درد نگیره حالا یه ساعت پیش تو اوج خواب آلودگیش گفت بابایی من دشنمه (گشنمه)شما پاشو یه کم آبدوشت(آبگوشت)بده بخورم😳هرچی گفتیم بچه جون به پیر به پیغمبر آبگوشت نداریم الان می گفت بابا پاشو شما سریع سریع یه آبدوش درست کن آقا کایا دشنشه😂
آخرش با کلی قول و قرار به نون باگت و ساندویچ و سس قانع شد(یه دونش رو کامل خورد ها)😀
ما دو تا دوست قدیمی خانوادگی داریم که بچه هاشون هم هم سن کایا هستن(با فاصله یه ماه کمتر و بیشتر)از همون ۶ ماهگی که بچه ها غذاخور شدن بچه های اون ها رو باید به زور غذا می دادی. حالا کایا چی؟ کلا شبیه این پیشی ملوس ها بود که بو می کشید هرجا غذا باشه می رفت سمتش
(ادامه کامنت)

۳ پاسخ

راستی کایا شدیدا عاشق آشپزی هست همیشه من باید ازش تو آشپزی کمک بگیرم‌ حتی در حد هم زدن غذا هم که شده(در کنارش باید بهش قابلمه کوچولو و مواد لازم شبیه اونی که خودم مصرف می کنم بدم خودش هم آشپزی کنه)
اگه براتون سواله چجوری اینجوری شده بتید بگم این شکموییش‌و عشق آشپزیش رو از باباش به ارث برده.همسرم اکسپلورر اینستاش رو ببینی کلا آشپزیه و کل آخر هفته ها و‌گاهی هم وسط هفته ها ما مهمونشیم آشپزی رو هم خودش از دوران نامزدی شروع کرد بهم یاد دادن ولی هنوز من به پاش نمی رسم 😅(با تشکر از مادرشوهر گرامی)

سلام مامانی
سیسمونی میفروشم‌با قیمت فوق العاده
تب سنج -شیر دوش -شیشه شیر -لباس و… هر چی بگی تو کانالم هست
حتی اگ نخریدی یه سر به کانالم بزن پشیمون نمیشی
کانال روبیکام
Melikakidss

ای جان، ماشاءالله
نوش جونش
دست راست آقا کایا رو سر دختر من
افسردگی گرفتم از دستش

سوال های مرتبط

مامان کایا و داداشی👶 مامان کایا و داداشی👶 هفته سی‌ویکم بارداری
سلام سلام
بچه ها من با میل و اراده قبلی و قلبی و برنامه ریزی انجام شده باردارم.🤰🏼
طی آنباکسینگ انجام شده بعد سونوی آنومالی فهمیدیم تو دلیمون پسره 🩵
فکر می کنم اگر هر دو بچه یه جنسیت داشته باشن چالش های کمتری برای پدر و مادر ایجاد میشه و از این بابت خدا رو شکر می کنم.
تفاوت های فردی و شرایط آدم ها قابل قیاس نیستن و خب نمیشه مقایسه کرد و برای همه یه نسخه پیچید .من بزرگترین عاملی که باعث شد به فکر فرزند دوم باشم این بود که دیدم شرایطش رو داریم و کایا هم پسر خوش قلقی بود از بدو تولد و تو کل این دو سال ما اندازه انگشت های یه دست هم شب بیداری نکشیدیم.غذا و اشتهاش خوب بود همیشه،پروسه از شیر گرفتنش خیلی عالی پیش رفت و در کنار این ها مهم ترینش حمایت های همه جوره ی همسرم هست. از پخت غذا تا کارهای خونه ،از نگهداری و مراقبت کایا و .... از منم فعال تر بوده همیشه. خلاصه اینجوری بود که اینجوری شد😀
.
.
حالا بچه ها لطفابیاین اسم پسر پیشنهاد بدین که به کایا بیاد
ترجیحا اسمی باشه
۱-با حرف ک شروع بشه مثل کایا
۲-یا با حرف ا تموم بشه مثل کایا
مامان کایا و داداشی👶 مامان کایا و داداشی👶 هفته سی‌ویکم بارداری
کایا پسر خیلی باکمالاتیه باباش که میاد خونه دیگه
کلیه ی امورات شخصیش اعم از بازی و سرویس و خواب و خوراک و ....رو از باباش مطالبه می کنه فقط😁منم این وسط محض خالی نبودن عریضه یه دو تا تعارف الکی می زنم که مامان من بیام انجام بدم بچمم بادرک بالاش محکم میگه نه بابا بیاد😁 تو این فقره من خیلی شانسم‌و‌به استراحتم می پردازم.
دیشب در حالی که باباش می خواست بخوابونتش و خیلی هم خستش بود کایا گفت بابا برام تعریف کن امروز چیکار کردی؟باباش خندید گفت یا خدا مامانت کم بود تو هم اضاف شدی😂بعد طبق علاقه فرزندش به ماشین آلات گفت بابایی یه تریلی اومد شرکت یه قطعه ای رو سوار کرد رفت!حالا بیا بخوابیم
پسرپرسیدقطعه چیه؟-یه وسیله
پسر باز پرسید وسیله چیه؟-یه دستگاه
بعد هی پرسید و پرسید و پرسید که دستگاه چیه؟دستگاه چیکار می کنه؟صدای چی میده؟چه رنگیه؟کی می برتش؟چرا می برتش؟چجوری می برن؟کی ساختتش؟چجوری ساختتش؟
من هی داشتم جلو خندم رو‌می‌گرفتم باباش هم خیلی حوصله به خرج داد انصافا و وقتی که کل جواب سوال هاش رو داد یهو کایا گفت بابا شما دوباره قصه تریلی رو بگو که اومد شرکتتون 😁باباش براش باز تعریف کرد دوباره گفت حالا میشه قصه ی جرثقیل رو هم بگی چجپری اومد کمکش کرد!!!😂😂بعد هی وسط قصه تعریف کردن باباش کلی سوال میومد تو ذهنش و می پرسید بابا چرا بردنش؟ الان کجاست؟داره چیکار می کنه؟کجا رفت بنزین زد؟
پدر مظلوم هم درحالی که همه رو جواب می داد و قصش هم تموم شد یهو پرسید بابا شما چشم هات چه رنگیه؟چرا این رنگیه😂🤣🤣😂
ادامه کامنت
مامان معجزه خدا جون مامان معجزه خدا جون هفته سی‌ودوم بارداری