من با حال خیلی خوب و خنده رفتم برای عمل و کلی تو اتاق عمل بگوبخند و شوخی داشتم
بهم گفتم چشماتو که باز کنی بچت رو سینته
یادمه تا چشمامو باز کردم به دوطرفم که نگاه کردم چندنفر دیگه بغلم بودن ک زایمان شدن و بچه هاشون رو سینه هاشونه
اما سام من نبود
جیغ میزدم و گریه ک بچم کو
بچمو بدین
بچم چشه
پرستاره هی میگفت گریه نکن تا بیارم
منم میگفتم بیار تا گریه نکنم
نگو چون دختر عمون پرسنل بیمارستان بود زودتر اومده بود سام رو برده بود مامانم ببینه😐😐الان که فیلمارو میبینم دلم واسه خودم میسوزه که اینقد هق هق کردم
عه از این ست منم کانالم دارم🥺😎
منم وقتی ب هوش اومدم همه جا سفید بود بزور چشام باز میشد تو همون حالت گیجی حس میکردم خواهرم پیشمه باهاش صحبت میکردم فک کنم زیاد سوتی دادم🤣
من طبیعی بودم درد میکشیدم دردم ک کم میشد خابم میبرد😄 باز ک شروع میکرد جیغ میکشیدم پسرمو ک اومد گذاشتن رو سینمم گفتن بهش دس بزنن بهترین لحظه زندگیم بود فقط،بعدش ک بخیه داری تازه زایمان کردی یهو میان ت اون درد معاینه میکنن اصلا انصاف ندارن هیچی منو نترسوند ب اندازه اون معاینه 😰😰
من نمیتونستم چشامو باز کنم به زور یه نور سفید میدیدم و همش میگفتم بچم کجاس و گلاب به روتون هی بالا میآوردم چون بیهوشی بودم
منم طبیعی بودم همه مراحل زایمانم رو دیدم و فقط درد میکشیدم و جیغ. وقتی دخترم دیدم. خیلی خوشحال شدم. بهترین لحظه زندگیم
من که طبیعی بودم انقدر درد داشام که لامصب نمیتونستم ببندم چشامو بچمو دیدم
چه جالب که بیهوشتون کردن
الان کمر درد ندارین دیگ اره
منم همینجوری پرده های آبی داشت دست ب شکم زدم دیدم نینیم نیست
من ک طبیعی بودم هیچی نمیدیدم همش چشامومیبستم هوارررمیکشدم وشوهرم وفش میدادم این اخراهم ک چشاشوبازکردم همه جااااسفیدددد میدیدم و وصیت کردم فک کردم مردم😐
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.