۹ پاسخ

اگ الان ت خونه تنها بودم این تاپیک میخوندم 100%میترسیدم😂
قران بذار بالا سر کوچولوت و اهن ربا هم بذار یا ی چیز اهنی مثلا قیچی
حساس شدی الکی 😘😘😘

نه بابا بچس دیگه قل خورده بیخیال ‌.من خودمم بارها از تخت افتادم گاهی هی متوجه نشدم آدم اول دست و پایی چیزیش میافته بعد خودش بخاطر همین زیاد صداودرد نداره

نباید اینو میدیدم

اووو چ فکرایی میکنی قربونت
بچت یسال و ۴ماهشه تواین سن ده تام متکا جلوش باشه راحت قلت میزنه از روش
من پسرمو برااینکه از تخت نیفته اورده بودم ی مدت روزمین بخوابیم دورش متکا ۲تا روهم میچیدم ک نره رو کفپوش باز قلت میزد میرف

حتما خسته بوده متوجه نشده که گریه کنه بچه تو سنه بچه شما از روی متکا به راحتی غلط میزنع

نمیخام بترسونمت ها اما خودم اعتقاد دارم ب همزاد حتما برو هم براخودت هم بچت دعابگیر❤️

از یکی منظورت کیه یعنی کسی اومده خونتون یا جن اینا منظورت؟
ولی فک نکنم احتمالا قلت زده خودش افتاده

😕احتمالا بلند شده نشسته اومده یه سمت دیگه بخوابه افتاده پایین
ولی چرا بیدار نشده و گریه نکرده😕

ولی بچه های من میوفتن گاهی گریه میکنن گاهی خوابسون سنگینن نمیدونن

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱۷ ماهگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...