۱۲ پاسخ

زمانی جدا میکنم که بتونه کامل حرف بزنه تا اگه مشکلی پیش اومد مثل خواب بد دیدن بیاد و بهم بگه و در مورد مشکلش به راحتی حرف بزنه
از الان جدا نمیکنم چون خودم حس خوبی ندارم نسبت به این کار
نظر هر کسی محترمه و قرار نیست همه با من هم نظر باشن🙂

هر کس یه نظری داره و به نظر دیگران احترام میزارم ولی من خودم به جدا کردن بچه حس خوبی ندارم من شوهرم تو پذیرایی می‌خوابه من و بچه رو تخت پسر بزرگمم تو اتاق خودش . پسر بزرگمم تا کلاس سوم بود من کنارش میخوابیدم چون خودم استرس میگرفتم ازم جدا میشد فک کنم جدا کردن بچه ها مثل از پوشک گرفتن بچه برای هر بچه با توجه به استرس و ترس و وابستگی های بچه متفاوته نمیشه یه نسخه برا همه بچه ها پیچید بیشتر به خاطر مسائل جنسی پدر مادره که تاکید میشه که بچه به سن ده سالگی که رسید از پدر و مادر و حتی خواهر برادر جنس مخالف جدا بخوابه که در اسلام به موضوع ذکر شده . که نباید تو اتاقی که بچه حضور داره نباید زن و شوهر رابطه داشته باشن ما وقتی پسر بزرگم بچه بود من پیشش میخوابیدم وقتی که خوابش عمیق میشد میرفتنم اتاق خودمون رابطه تو اتاق خودمون بود بعدشم شوهر یا میومد پیش ما نخوابید یا همون اتاق خودمون

من نمیدونم چرا دلم نمیاد
البته اینم بگم صدبار بیدار میشه برا شیر

خدای نکرده اگه خاب باشین بلایی سر بچه بیاد چی😐😐😐😐

روانشناس میگه هفت سال اسیب نزن ب بچه

من از ۶ ماهگی جدا کردم

من ک از ۸ ماهگی جدا خوابوندم
نفس پذیرایی میخوابه ماهم اتاق خودمون فقط در باز اگ گریه کنه صداشو بشنوم

واسه شیرشب بیدار نمیشه؟؟؟

منکه شوهرم تو سالن میخوابد۲ساله

من رسا رو از یک سالو نیم ببعد جدا کردم عزیزم
اولش پا میشذ گریه میکرد یا نصف شب میومد تو اتاق رو تخت وسط ما میخوابید
اما بعد یه مدت سختی واقعا خوب شد و یک ساله که مستقل تا صبح تو اتاق خودش می‌خوابه
اولش سختی داره و ممکنه گریه اینا بکنه

از خواب بعدازظهر شروع کنید

بخابونش بعد بزارش تو اتاقش کم کم عادت میکنه

سوال های مرتبط

مامان آرتان و آسمان مامان آرتان و آسمان ۱ سالگی
مامان لیام جان مامان لیام جان ۱۶ ماهگی
عطر وانیل کل خونه رو پرکرده فکر میکنم لذیذترین شیربرنج زندگیم رو درست کردم
اجاق گاز رو خاموش میکنم و اتاق رو آماده میکنم واسه چرت نیم روزی
صدای جیغ و گریه ت بلند میشه
چالش جدید
به شدت در مقابل خوابیدن مقاومت می‌کنی
شب و روز هم نداره
کلافه ام و سعی میکنم آروم باشم
از رو تخت بلند میشم و بغلت میکنم میریم تو سالن برات ژل دندون میزنم
اما باز گریه می‌کنی
یکم آب می‌ریزم تو شیشه شیرت
میخوری و آرومی
اما باز که میارمت اتاق خواب گریه می‌کنی
بابا حمید بلند میشه و بغلت می‌کنه
میخندی و با صورتی که از اشک خیس شده بهم نگاه می‌کنی
بهت لبخند میزنم اما ناراحتم
همراه بابا حمید میری تو سالن و منم رو تخت منتظرتون میشم
یک ربع طول می‌کشه که بابا حمید آروم میارتت رو تخت
تو سالن تو بغل باباحمید خوابت برده بود
سه تایی کنار هم دراز کشیدیم و جسم و روح خسته مون رو دعوت میکنیم به یه استراحت نیم روزی
آخ که عجییییب میچسبه این خواب دوساعته با عطر وانیل و خنکای کولر