۱۱ پاسخ

احتمالا جدا یه چیزی اذیتش میکنه اینایی ک میگی فکرنکنم درحد به خواب باشه ک ساده ازش بشه گذشت

سوره بقره بذار تو خونه پخش بشه..سوره جن هم بخون

سلام
زیر بالشتش هم قرآن کوچک بزارین هم حرز امام جواد( خودم گذاشتم)
شب که توی تختش گذاشتین حتما بسم الله بگین بعد براش چهارقل و ایت الکرسی بخونین و بگین خدایا فرزندم را به تو سپردم از هر اسیب و‌گزندی حفظش کن و از شر هرموجودی در امانش بدار
ان شاالله با ارامش میخوابه

عزیزم تایپیکت گفتی که شوهرت ی برگه پیدا کرده احتمالا دعاتون کردن و اون سنگینی هست تا وقتی برین پیش یک دعا نویس و بهش بگید چی شده مشکلتون و حل میکنه

بنظرم جدا خوابیدن بچه توابن سن مناسب نیست ترس براش ایجاد میکنه،
از تاریکی وتنها گذاشته شدن میترسه
شاید موقعیکه بیدارشده دیده کنارش نیستی ازاون موقع هم میترسه
دلایل مختلف داره ترسیدن بچه
درهرصورت کنارش بخاب فعلا

هر روزتو اتاقش سوره یاسین و بقره بذار پخش بشه برا ازبین بردن هرناپاکی تو خونه خییییلی خوبه.من خودم همش میذارم چون خودم بعضی وقتا خواب بدمیبینم

بچم همیشه کنارم میخوابونم فعلا هم جداش نمیکنم تا بزرگ بشه

براش دعا بگیر

بچه ترسیده بمیرم منم وقتایی ک بچه هام میترسن اینجوری میشن آیه الکرسی بخون هر شب فوت کن بهش من مامانم حمد میخوند بچه بودیم قاشق میزاشت زیر سرمون ک خوابای بد نبینیم

جدا نزارش همیشه پیشش باش بچس دیگه پاکه هر چیزی براش ممکنه

چندسالشه حتما خب چیزی اذیتش می‌کنه

سوال های مرتبط

مامان بلوط🌰🌱 مامان بلوط🌰🌱 ۱۷ ماهگی
یک هفتس دخترم مریض شده سرماخوردگی نه.اسهال خونی😭😭دکتر رفتم آزمایش دادم دارو داد دیدم فرقی نکرد باز بردم یه دکتر دیگه که اونم آزمایش دیگه نوشته باید شنبه انجام بدم.امروز به حدی خسته و داغون و له بودم بخاطر اینکه زور اون ویروس یا حالا هرچی از ما بیشتره و دخترمو بی جون کرده زیر چشاش گود،لب به هیچی نمیزن، غذا که اصلا،فقط شیر،نق نق ،گریه،بهونه گیری،لجبازی کنارش،هی صبوری کردم هی آرامش خودمو حفظ کردم رفتم یه گوشه حتی گریه کردم😭😭دیدم نه بچه هم داره سواستفاده میکنه حتی نذاشت صبحانه و ناهار بخورم.دیگه غروبی داشتم برنج دم مینداختم بازم شروع کرد گریه که من بی تفاوت کارمو کردم دیدم جیغ میکشه منم برداشتم آبکش و کوبیدم تو سینک.چندتا سبد پایین بود با پا پرتشون کردم یه وری و بعدش زدم تو سر خودم😭و گرررریه.همسرم همون وقت رسید و منو دختر باهم زدیم زیر گریه و اون بنده خدا نمی‌دونست کدوممون رو آروم کنه😭🥺دخترم هق هق میکرد تو بغل باباش😥بعدش که آروم شدیم رفتم کنارش بوسش کردم بغلش کردم حس کردم ازم ترسیده
بخدا مامان جان تو جونت به جون من بسته ست میسوزم از اینکه دارم تمام تلاشمو برات میکنم اما انگاری هیچ کاری برات نکردم😔