من آره خجالت میکشیدم شیر بدم بهش وای چقد کم می آوردم جلو فامیل و دوست آشنا شب شیشه گرفتیم اصلا هول شده بودم 🤣🤣 دیگ کم کم عادی شد اما اوایل این حس و داری بچه اول
اصلا خجالته میره کنار من سر پسرم سینه ام چون نوک نداشت نمیتونست بگیره و شیر بخوره با بخیه مینشستم میگفتم فقط بتونه بخوره گریه میکردم براش خجالت برات بی معنی میشه
منکه یه شب بستری بودم دردم نگرفت
اون شب اصلن نخوابیدم
فردا ظهرش سزارین شدم
وقتی اومدم تو ریکاوری همش خواب بودم بخاطر بیخوابی دیشب
تا اینکه پرستار دخترمو آورد رو سینم گذاشت سینمو داد دهنش دخترم شیر خورد
بعد که رفتم بخش مامانم کلی ذوق داشت بعد بابام و شوهرم اومدن اونام خیلی ذوق داشتن کلی تبریک گفتن روبوسی کردن باهام
بعد نیم ساعتم دردام شروع شد و خیلی شدید بود همراه گیجی بعد بهم مسکن زدن و خوب شدم
در کل حس نابی بود مامانم بهم گفت مامان شدنت مبارک با اشک تو چشاش
بابام که اومد خم شد رو تخت بغلم کرد تو بغلش گریه کردم
همسرم هم خوشحال و شاد و یه حس ناشناخته داشت
بعدم اونجا اینقد دغدغه اینو داشتم شقاق سینه نگیرم که اصن به فکر خجالت نبودم
حتما حتما کرم شقاق سینه ماتیلدا بگیر بعد هر بار که به بچه شیر دادی بزن رو نوک سینت
تا میتونی هم روش لباس نزار که مالیده نشهبه لباست
آب رو آتیشه عالی جواب داد
سعی کن کل حاله سینت تا جایی که میشه تو دهن بچه باشه لباش برگرده سمت بیرون
من همیشه تو بارداری همینش برام موزل بود که چجوری شیر یدم بش جلو بقیه مخصوصا بار اول
منم خیلی سختمه خجالت میکشم
ایشاالله خودت تجربه میکنی
لحظه تنها فکرت اینه که بتونی بچه ت رو شیر بدی سبرش کنی
اصلا این حیا و خجالته ناخودآگاه از بین میره عزیزم
بهترین حس دنیاست فقط میتونم این وبگم بهت
خجالت نداره عزیزم پس چرا باردارشدی
عادیه😅
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.