۸ پاسخ

عزیزجان صبوری کن اونم بچه ست متوجه نیست....توی این سن خیلی لجباز میشن....بیشتر به دلش راه برو‌‌....اون بچه از وجود خودته گناهی ندارم که بخای بزنیش یا حرصتو روش خالی کنی

برا خودت چقدر وقت میزاری؟ حدقل هفته ای دو ساعت برو تنها برا خودت تفریح استخری جایی.اگه ذهن خودت اروم نباشه بچه هم اروم نمیشه.عصر ها باباش اومد بهش بگو با باباش بره تا دم در مثلا زباله ها رو بزارن.یا خودت تنها برو زباله ها رو بزار با این بهونه یه نیم ساعتم با همسایه ای کسی صحبت کن

منم مثل توام بخدا

عزیزم منم تا ۴,۵ ماه تنهایه تنهام شب و روزش تنهام
خودم و بچم
اما نمیگم بزنمش
من بعد زایمانم۶۰ تا بخیه خوردم بدترین افسردگی و گذروندم اما یبار سرش داد نزدم و دستم روش بلند نشد حتی آروم
اون بچس متوجه نمیشه
همه چیو با دادم بیداد میخواد متوجه ما کنه
ما باید صبور باشیم ،بچه ها با خواسته خودشون نیومدن که ازشون شاکی باشیم ما خواستیم که بیان به این دنیا ،پس خواهشن به خودت مسلط باش ،اروم باش،منم دارم خیلی اذیت میشم و تمام زندگی رو دوش منه هم خرید بیرون هم کار خونه هم بچه هم آشپزی همه چییییی،کار شوهرم طوریه که ۵ ماه نیست و ۲ ماه هست ،اما همینه باید وقف بدیم خودمونو با شرایط

وقتی ب این فکر کنی که این بچه هارو ما خواستیم که ب این دنیا بیاریم شون،خودشون ک نخواستن،بغیر از ما پناهی ندارن،حتی نمیتونن از خودشون دفاع کنن انقد ک کوچیک و ضعیفن،همه اینا برای مهربون بودن باهاشون کافیه

بزنیش؟؟؟؟؟؟

دنبال جلب توجهه باهاش بازی کن بغلش کن

خب همینه بچه نیاز به محبت داره این کار میکنه تو محبت کنی بچه اولته؟

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔