۲۰ پاسخ

کمکی نمیتونی بگیری نکن
فذاسرت

بده شوهرت خرد خرد انجام بده

سلام منم همه ی فکرم شده خونه تکونی
هفته ای یه روز مامانم و خواهذم میان یجارو‌تمیز میکنن میرن
شوهرمم بعضی جاهارو‌میتونه تمیز میکنه، خودم نمیتونم کاری کنم ، همش عذاب وجدان دارم میگم کاش خودم ار پس کارام برمیومدم دیگه به کسی زحمت نمیدادم ،وسواسم‌دارم دیگه بدتر
اگه استراحتی که کاری نکن

والا منم از اول بارداریم تا الان یکسره کار کردم خونم تمیزه ولی کم کم دارم دوباره از اول همرو میریزم پایین تمیز میکنم یواش یواش کار کن مثلا اول کابینت هایی ک پایینه تمیز کن یواش یواش منم مث تو کمر درد دل درد دارم درد زایمان زودرس هم اومده سراغم کسی هم نمیاد کمکم مجبورم خودم تمیز کنم حتی کابینت پردها

عزیزم من یدونه بچه دارم.
ولی خوقبلش یه دستی به زندگیم کشیدم
اماشب توخواب کیسه آبم پاره شد گندخوردبه زندگیم 🤕

کم کم کاراتو انجام بده اصلا عجله نکن که بهت فشار بیاد
منم برام خیلی سخته ولی این کار رو میکنم
مثل یک روز انرژیم رو میذارم برای یدونه کابینت ده دیقه کار میکنم یک رب دراز میکشم
مثل سه روز طول میکشه تا کل خونه رو جاروبرقی بکشم ،یک روز کل وقت وانرژیمو میذارم سرویس رو میشورم
از همسرمم کمک میگیرم
کار هارو تقسیم کن ،همه رو قرار نیست تو یک روز انجام بدی هر روز تا جایی که توان داری کم کم کاراتو انجام بده تا زایمانت خیلی وقت هست تموم میشه

خونه ما انگار بمب ترکیده..

من فعلا مهمون مامانمم تا بعد زایمان
ایشالله با نینی میرم خونه همون موفع هم مرتب میکنم

به همسرت بگو کم کم کمک کنه تمیز کنه بعدشم مجبور نیستی اجازه بدی مهمون بیاد اگه هم بیاد واسه خودتو بچه میان نه دیدن خونه. من از یکشنبه قراره شوهرم کم کم تمیز کنه من فقط مرتب کنم

ببین گلم روزی بکار انجام بده من خودم روزی بکار انجام میدم
مثلا امروز پرده هارو دادم همسرم باز کرد داد بیرون بشورن دیگ فردا مثلا یدونه از کابینت هارو تمیز میکنم
پس فردا یخچال اینجور ک فشار میاد بهت

خونه رو هر چی تمیز کنی دو روز بعد همون میشه خودتو اذیت نکن
از رو تمیز کن جاروبرقی و گردگیری مهمون توی کابینتا و نمیبینه که

بنظرم تمیزنکن
منم خونه تکونی کامل کردم اما بعدش با مهمونا و خودم ی مدت رفتن شهرستان الان دوباره انگار ن انگار،تازه من استراحت نبودم باز چون ماه آخر بودم باعث شد تا قبل زایمان پا درد و اینا بگیرم
بزار بچت دو ماهش ک شد مهمونات ک رفتن اونموقع خونه تکونی کن ک خودتم استراحت بعد زایمانتو کرده باشی

من ک از همون اول در خطر سقط بودم کلا استراحت مطلق بودم مادرم خونمونه الا هم که زایمان زود رس دارم دیگه هیچی نمیتونم تکون بخورم جدا از اینا خیلی بی‌حال و سنگین شدم . من مادرم بیچاره داره کم کم تمیز می‌کنه ولی اونجوری باب مسلم نیست مثلاً کل کابینت های آشپزخونه وسایل هاسون جا ب جا کرده . کشو ها لباسی جا ب جا کرده کلی لباس ریخته بیرون کلی گفته نمیپوسی جمع کرده. مثلاً پتوهایی که دو ماهه نیست شستیم دوباره انداخته پتو شور بشوره هر چی میگم مثلا جاشون جا ب جا نکن فلان نکن گوش نمی‌ده دلش میخواد کار خودشو بکنه . گلی از اسباب بازی ها سالم پسرمو ریخته بیرون اینقدر گریه کرد پسرم.خودمم نمیتونم بغل دستش کار کنم یا وایسم بالا سرش هر چی میگم بیفایده میگم کاش اصلا کمک نده نظم زندگیم ریخته بهم ی تیکه وسیله که میخواهیم باید دنیا بگردیم

علت این که بهت استراحت داده چیه؟
برا منم استراحت نسبی داده بود با شیاف منم بیشتر وقتا دراز کش بودم ولی کارای ریز یا بعضی وقتا غذای سبک اینا یا رسیدگی به پسرم رو میکردم ولی از هفته ۳۳ اینا دیگه تحرکمو بیشتر کردم والانم دو هفته هست که کل کارامو خودم میکنم خونه تکونی نمیکنم ولی هر روز یه جا رو اساسی تمیز میکنم
شیاف رو هم ۳۴ هفته و ۷ روز قطع کردم ،هر چند برام سخته ولی سعی میکنم کارامو بکنم چون زایمانم طبیعی هس باید تحرک داشته باشم

اگه میتونی کسیو بگیر کاراتو بکنه. خودت کاری نکن. منم حالم از خونم بهم میخوره ولی چاره ای نیست. نزدیکا زایمانم ولی تمیز میکنم حتما. البته کسیو میارم

من شرایطم مث شماس خونه تکونی کردم
تمام کارامو مامانم داره انجام میده بنده خدا کمردرد پادرد هم داره ولی حرفمو گوش نکرد گف خودم تمیز میکنم

سلام من ک اثاث کشی کردم

منم ده روز دیگه باید سزارین کنم و خونه ام داغونه

منم تمیزکاری خونم مونده
گفتم وارد ۹ ماه ک شدم‌ انجام بدم

آجی نداری

سوال های مرتبط

مامان شاهانم مامان شاهانم هفته سی‌وچهارم بارداری
مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۱ ماهگی
و بالاخره رسیدیم به ۳۶ هفتگی...خدافظ استراحت مطلق، شیاف،خونه نشینی،استرس،افسردگی....خدایاشکرت شکرت شکرت😍😍😍
میخوام از تجربه کم بودن طول سرویکسم بگم واستون:
تا پنج ماهگی همه چی خوب بود من خیلی عادی زندگی خودمو داشتم همه فعالیتی میکردم خونه تکونی خرید سیسمونی پله رابطه همه چی...دیگه تو ۲۵ هفته بودم که کم کم کمردرد و دردای واژن اومد سراغم رفتم سونو گفت طول سرویکس شده ۲۷...خلاصه از ۲۵ هفتگی زندگی من تغییر کرد شد همش و همش استراحت مطلق خیییلی بهم سخت گذشت هر روزش اندازه هزار روز واسم میگذشت هر روز کم میاوردم گریه میکردم افسرده شده بودم از خونه نشینی تموم بدنم درد میکرد از بس خوابیده بودم همش پشیمون بودم از بارداری ولی خب چاره ای جز تحمل نداشتم خدا کمکم کرد و با استراحت و شیاف رسیدم به هفته امن ولی از من به شما نصیحت توروخدا از اولش رعایت کنید که مثل من نشید استراحت مطلق و خونه نشینی خیلی طاقت فرساست من که خیلی سختی کشیدم تا رسیدم به اینجا🥲🥲🥲