۱۲ پاسخ

چرا میگی ناخواسته؟ بگو خداخواسته شاید با اومدن این بچه برکت افتاد تو زندگیت اگه خونه از خودته شکرگزار خدا باش خیلیا همین سقف و ندارن منم دوتا شیر ب شیر دارم از وقتی پسرم اومده همسرم کلی پیشرفت داشته تو کارش خونمون هم اخراشه، دیگه ک بریم زیرش زندگی کنیم مایی ک پول ی اجرشو نداشتیم الان دیگه اخراشه انقد به چیزای منفی فکر نکن این بچه تو شکمتو ی معجزه ببین و شکر گزار باش. زندگی هیچوقت یکسان نبوده و نیس خیلی بالا پایین داره نترس و توکل کن ب خدا

عزیزم قربونت چرا جواب نمیدی

انشالله این بچه بشه روزی زندگیت و زندگیتو تغییر بده گلم🫶

عزیزم میشه بدونم چرا برای اتفاقاتی که هنوز نیفتاده نگرانی؟ شاید اونا هیچوقت اتفاق نیفته چرا الکی جوش میزنی
تا الان خداروشکر کن از پس زندگی تون بر اومدید به بعدش هم همینطوره فقط یکم باید ذخیره مالیتونو بیشتر کنید با شوهرت صحبت کن هر ماه یک مبلغ کوچولو از پولی که در میاره رو پس انداز کنه باورت نمیشه بعد چند وقت یک پس انداز خوب براتون جمع میشه

خداروشکر کن ک خونه مال خودته

عزیزم کجای کرمانشاهی گلم

همین سقف بالا سرتو شکر کن ک مال خود خودتونه
یکی مث ما در ب دنبال خونه ایم عزیزم مستاجریم وسایل مون همش رو کول مون ازین خونه ب اون خونه

عزیزم خدابزرگه به داشته هات فکر کن تادلت گرم بشه.

چی بگم انشاالله خدا کمک کنه ولی بچه ها چه گناهی کردن آخه😢

خودت خواستی دومی رو؟؟ خانوادت حمایت نمیکنن؟

😔😔😔😔😔منم همش استرس فردا و آینده ی بچه هامو دارم خدا کمک کنه 😔😔

خدا روزی رسونه منم دوتا بچه شیر به شیر دارم کلی مشکل برام پیش اومد ولی همش گذشت

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ سالگی
دارم از استرس میمیرم از دیشب نخوابیدم نتوانستم درست غذا بخورم دارم میرم برای بستری عمل قرار بود بچه هارو مامانم نگه داره حالش بد شد سپرده ام به زندادشم ولی بچه هامون با هم نمی‌سازند برادر زاده ام کلاس دوم ولی خیلی عصبی خیلی رو مخ بچه هاست .به خواهرم زنگ زدم بیاد ببر رفته مراسم شوهر عمه ام اون یکی هم سرکار بهونه کرد نیومد چون خودش کلاس دفاع شخصی می‌ره نیومد بهونه کرد
کاش خونه خودم بودم مثل الان تنها میرفتم نهایت مادرم دور روز میمود بیمارستان بچه ها شوهرم مرخص می‌گرفت چه غلطی کردم ۴ تا خواهر دارم ولی هرکس بهونه کرد نیومد هرکس یه چیزی گفته کاش خونه خودم بودم حداقل منتی نبود...
استرس عمل یه ور استرس بچه هارو و همراه بیمارستان یه طرف اگه عمل نبود از هیچکس کمک نمیگرفتم
انگار بچه ها هم حس کردن این آریا از صبح تند تند بغلم میاد چسبیده بود بهم بردیا هم با کلی گریه در رفتم براشون خوراکی اسباب بازی گرفتم ولی بازم گریه کرد دلم داره آتیش میگیره
مامان علیسام و آرسام مامان علیسام و آرسام ۲ سالگی
مامان مهراد❤ مامان مهراد❤ ۲ سالگی
بچه ها من پسرمو یک ماهی هست از پوشک گرفتم، خیلی بی برنامه و یهویی، قرار بود از ۲ سال و نیم اقدام کنم ولی ناخودآگاه تو مسیرش افتادم، هیچ مشکلی هم با پوشک کردن نداشتم نه از لحاظ مالیش نه از لحاظای دیگه، خود پسرم منو تو این مسیر انداخت، حالا بعضی مواقع سوالی برام پیش میاد میام اینجا بپرسم خیلیا میان میگن زوده چرا اینکارو کردی ضربه میخوره بعضیا هم کنایه میزنن و بدحرف میزنن اعصابم خورد میشه، اصلا جرات ندارم یه سوال بپرسم در این مورد، فکر کنم باید سن پسرمو تغییر بدم به ۲ سال و ۶ ماه تا سرزنش نشم، خب وقتی خود بچم آمادگیشو نشون داد خودش خبر میداد خودش میرفت دستشویی با ذوق و بی استرس کارشو میکرد، شبا تا صبح خشک بود بیرون میرفتیم کاری نمیکرد با پوشک خشک میومدیم خونه و من هیییییچ اجباری بهش نکردم بازم باید پوشک میکردم؟ وقتی پسرم خودش همه مراحل رو یکی یکی پیش برد من چیکار میکردم؟ باید میگفتم حالا زوده؟
من خودم هنوز استرس دارم، بعضی مواقع خطا داره همش میگم نکنه اشتباه کردم نکنه اون حس امنیتی که داشت رو ازش گرفتم، ولی وقتی به این فکر میکنم که هیچ اجبار و اصراری بهش نکردم و اگر گاهی خطا داد حتی یه بارم اخم و دعواش نکردم خیالم راحت میشه