سلام مامانا کمک پسرم چند ماه دیگه میره تو ۵ سال
خیلی ناراحتم خیلی
عجیب به من وابستست پیش هیچ کس بدون من نمیمونه همش من باید خونه باشم
کلاس میره من با هزار منت و خواهش جلوی در کلاس میشینم تا بره داخل
بعضی وقتا خیلی زیاد میشه
خیلی ترسو از صدای موتور که از پیشمون رد میشه میترسه از همه صداهایی که نشناسه و بلند باشه میترسه
خیلی حساس همش خودش می‌خواد اول باشه حرف خودش باشه
خسته ام خیلی خسته

عزیزم بچت تک فرزنده که اینجوریه،،پسر منم اینجوری بود داداشش بدنیا اومد کامل درست شد خداروشکر

منم اینطوری بود پسرم ببخشید تو دسشویی هم باهام میومد بردم خانه بازی یه جوری بود دو طبقه مامانا بالا بودن بچه ها زیرزمین ما از دوربین میدیدیمشون بعد اونجا روز اول کنارشون بودم بعد رفتم بالا دیگه تا صدام میکردن میرفتم پایین تا چندروز بعد ۳روز دیگه موندم بالا و عادت کرد

عزیزم منم پسرم همین جوری هست وابسته شدید حتی یه لحظه نمیتونه جای بدون من باشه منم خیلی سخته برام هرجا بره فقط مامان منم خیلی نگرانم ک چطور خوب بشه

بیشتر بذار با پدرش وقت بگذرونه انگار یکی این وسط کوتاهی کرده

خوشبختم دختر منم اینطوره

پسر من ب شدت ب من وابسته بود وپیش هیچکس نمیموند
تااینکه مامانم بستری شد ومن مجبوربودم همراش باشم
صبا ک خواب بود میرفتم تاشب میومدم خونه
اصلا باورم نمیشد ک وابستگیش کلا ازبین رفت
الان میگه منو ببر بزارخونه فلانی
یا مثلا باباباش حتی تاسرکوچه نمیرفت الان میگه منم باهاش برم

منم مهدو... بردم اصلا نموندوگریه کرد
ولی ماه بعدمیخوام ببرمش
تازه یکی دوماهه پسرم بهترشده

پسر منم خیلی خیلی وابستس،بدون من و باباش هیچ جا نمیره حتی دستشویی که تو خونس میخواد بره میگن توام بیا ،مهد بردمش نموند ،کلاس خلاقیت بردم نموند فقط گریه ،الان دارم میبرمش کلاس مادرو کودک خودمم پیشش می‌شینم میمونه ،من نباشم اصلا نمی‌مونه کلا داستان دارم باهاش ،حتی نمیتونم یه ساعت واسه خودم باشم 😭